تافته در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
برافروخته، روشن شده، گداخته، گرم شده، آسیب دیده، کوفته، رنجیده، آزرده، پیچیده شده، تاب داده. [خوانش: (تِ) (ص مف.)]
(~.) (اِ.) نوعی پارچه ابریشمی.
فرهنگ عمید
پیچیده، تابداده،
(اسم) نوعی پارچۀ ابریشمی دستبافت،
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] افسرده، ناراحت،
گداخته، تفته، حرارتدیده،
(صفت فاعلی) [قدیمی] تابناک،
حل جدول
پارچه جدابافته
مترادف و متضاد زبان فارسی
تابیده، گداخته، تابناک، درخشنده، روشن، بافته، پارچه، آزرده، دلگیر، مکدر، ملول، آزردهخاطر، سوزان، گرم،
(متضاد) خشک، سرد، خسته، کوفته
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.