معنی ابهام در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ابهام. [اِ] (ع اِ) انگشت ستبر و کوتاه دست یا پا از جانب انسی. نر. انگشت نر. (نصاب الصبیان). شصت. شَست. بزرگ انگشت. انگشت بزرگ. نرانگشت. (دستوراللغه). سترگ. انگشت سترگ. (مهذب الأسماء) (زمخشری). اِشتو. (مهذب الأسماء). ج، اَباهم، اباهیم.

ابهام. [اِ] (ع مص) پوشیده گذاشتن. مجهول بگذاشتن. بسته کردن کار. (زوزنی). بسته کردن. پوشیدن. || پوشیده گفتن. || پیچیدگی. بستگی. پوشیدگی. تاریکی. || دور کردن و راندن کسی را از کار. || مجهول و مطلق و بی قید گذاشتن چیزی را. || بند کردن دَر. || بسیاربهمی شدن و بهمی ناک گردیدن زمین. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) || ابهام امر؛ بسته و مشتبه شدن آن. || ابهام ارض، رویانیدن زمین گیاه بهمی را.

فرهنگ معین

(مص م.) پوشیده گذاشتن، پوشیده سخن گفتن، (اِ مص.) پوشیدگی، تاریکی، (اِ.) انگشت بزرگ، شست. [خوانش: (اِ) [ع.]]

فرهنگ عمید

مبهم بودن،
پیچیده بودن،
(اسم) (ادبی) در بدیع، به کار بردن کلماتی در نظم یا نثر که احتمال دو معنی متقابل داشته باشد، یعنی هم مدح باشد و هم ذم، مانندِ این شعر: ای خواجه ضیا شود ز روی تو ظلم / با طلعت تو سور نماید ماتم (رشیدالدین‌وطواط: حدائق‌السحر فی‌دقائق‌الشعر)، ذووجهین، محتمل‌الضدین،
(اسم) [قدیمی] انگشت شست،

حل جدول

نامشخص بودن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پیچیدگی، سربستگی

مترادف و متضاد زبان فارسی

آمیختگی، پیچش، پیچیدگی، تاریکی، تعقید، تیرگی، شبهه، عدم‌صراحت،
(متضاد) آشکاری، وضوح

فرهنگ فارسی هوشیار

انگشت ستبر و کوتاه، پوشیده گذاشتن

فرهنگ فارسی آزاد

اِبْهام، پوشیده گذاشتن و پوشیده گفتن، مجهول کردن امری، پیچیدگی، تاریکی و پوشیدگی،

اِبْهام، انگشت بزرگ دست یا پا (شست)، (جمع: اَباهِم)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری