معنی گاه در فرهنگ عمید

گاه

گاه

  • وقتی، زمانی، هنگامی،

    بعضی اوقات، گاه‌گاهی،

    (اسم) وقت، زمان، هنگام،

    زمان (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بامگاه، شامگاه، سحرگاه،

    مکان (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بزمگاه، پرستشگاه، رزمگاه، کشتارگاه، لشگرگاه،

    (اسم) [قدیمی] فصل، موسم،

    * گاه‌از‌گاه: [قدیمی] = * گاه‌گاه

    * گاه‌به‌گاه: = * گاه‌گاه

    * گاه‌گاه: بعضی اوقات،

    * گاه‌وبیگاه:

    وقت‌و‌بی‌وقت،

    [قدیمی] همه‌وقت،

  • جا، مکان،

    [قدیمی] تخت پادشاهی: به گیتی بهی بهتر از گاه نیست / بدی بتّر از عمر کوتاه نیست (فردوسی: ۸/۳۷۳)،

  • ظرفی که در آن سیم‌وزر ذوب می‌کردند، بوتۀ زرگری: شهان به‌خدمت او از عوار پاک ‌شوند/ بدان مثال که سیم نبهره اندر گاه (فرخی: ۳۴۳)،

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی گاه در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • گاه (فرهنگ معین): آهنگ، آواز.2- (پس.) به صورت پسوند در نام های آهنگ های موسیقی به کار رود: سه گاه، چهارگاه. [خوانش: [په.] (اِ.)]
  • گاه‌ (فارسی به انگلیسی): Chrono-, Date, Time
  • گاه (لغت نامه دهخدا): گاه. (اِ) سریر. تخت آراسته ٔ پادشاهان را. (صحاح الفرس). تخت پادشاهان. (جهانگیری) کرسی. (مهذب الاسماء). اورنگ. صندلی. عرش:
    بهرام آنگهی که بخشم افتی
    بر گاه اورمزد درافشانی.
    دقیقی.
    ز گنجه چون بسعادت نهاد روی براه
    فلک سپرد بدو گنج و ملک و افسر و گاه.
    رودکی (سعیدنفیسی ص 1297).
    به ...ادامه مطلب...
  • گاه (فارسی به عربی): فتره، وقت
  • گاه‬ (فارسی به ترکی): kâh
  • گاه (حل جدول): زمان و وقت، پسوند زمان
  • گاه (مترادف و متضاد زبان فارسی): فصل، موسم، وقت، زود، تخت، سریر، کرسی، جا، مقام، مکان، آواز، آهنگ
  • گاه (فرهنگ فارسی هوشیار): سریر، تخت آراسته پادشاهان را، صندلی، وقت، زمان
  • گاه (فارسی به آلمانی): Abschnitt (m), Periode (f), Punkt (m), Zeit (f), Zeitlich, Zeitpunkt (n), Zeitraum (m)