چسبیدن | در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی - جدول یاب

چسبیدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

چسبیدن. [چ َ دَ] (مص) رجوع به چسب و چسپ و چسپیدن شود.

فرهنگ معین

متصل شدن چیزی به چیز دیگر چنان که جدا کردن آن ها دشوار باشد، چیزی را محکم به دست گرفتن، محکم پیوستن به کسی یا چیزی، میل کردن، متمایل شدن. [خوانش: (چَ دَ) (مص ل.)]

فرهنگ عمید

متصل شدن و پیوستن چیزی به چیز دیگر با ماده‌ای چسبناک،
(مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] چیزی را محکم به ‌دست گرفتن،
[عامیانه، مجاز] محکم پیوستن به کسی یا چیزی،
[عامیانه، مجاز] مطلوب و دلپذیر بودن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پیوستن، متصل‌شدن، محکم گرفتن، التصاق، محکم‌شدن، تمسک، مشغول شدن، سرگرم شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

اتصال یافتن جسمی به جسمی دیگر که انفصال ان مشکل باشد را گویند

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر