معنی وسوسه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(وَ وَ س) [ع. وسوسه] (اِ.) پیدا شدن اندیشه بد در دل. ج. وساوس.

فرهنگ عمید

وسواس پیدا کردن، بد اندیشیدن، پیدا شدن اندیشۀ بد در دل انسان،
(تصوف) تحریکات شیطانی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

اغوا، انگیزش، بداندیشی، تحریص، تحریک، تلقین، وسواس

فرهنگ فارسی هوشیار

وسوسه در فارسی گمانکاری، گش دیو کامگی دشمت (فکر غلط) جوم جوم (گویش گیلکی) بداندیشی ‎ (مصدر) ایجاد کردن امری بی نفع یا مضر در ضمیر کسی، (اسم) امری بی نفع یا مضر که نفس شخص یا شیطان در ضمیر کسی ایجاد کند نیروی درونی محرک

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر