معنی وبال در فرهنگ عمید

وبال

وبال

  • سختی، عذاب،

    (اسم) [قدیمی] سوء عاقبت، وخامت امر،

    [مقابلِ خانه] نتیجۀ نحس‌آمیز وقوع ستاره در برجی،

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی وبال در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • وبال (فرهنگ معین): سختی، عذاب، بَدی سرانجام. [خوانش: (وَ) [ع.] (اِ.)]
  • وبال (لغت نامه دهخدا): وبال. [وَ] (ع اِمص، اِ) دشواری. (از آنندراج) (منتهی الارب). || گرانی. (از آنندراج). سختی. (منتهی الارب) (آنندراج). ثقل. || عذاب. (از آنندراج). || گناه. تقصیر. عیب و خطا. ذلت. جرم. || عقوبت. || مرارت و سختی و تصدیع. (ناظم الاطباء). || ناگوار. (آنندراج). || سرانجام بد. (از مهذب الاسماء) (از ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عا ...ادامه مطلب...
  • وبال (حل جدول): بدبختی، تقصیر
  • وبال (مترادف و متضاد زبان فارسی): بدبختی، بدفرجامی، تقصیر، سختی، عذاب، عذاب، نکبت، ورز
  • وبال (فرهنگ فارسی هوشیار): سختی، عذاب
  • وبال (فرهنگ فارسی آزاد): وَبال، بدبختی، عذاب، بد عاقبتی یا عاقبت سوء، سختی و شدت، بدی، فساد،