معنی هزینه در فرهنگ عمید

هزینه

هزینه

  • خرج،

    آنچه در ازای رسیدن به مطلوبی تحمل می‌شود یا از دست می‌رود،

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی هزینه در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • هزینه (فرهنگ معین): (هَ نِ) (اِ.) خرج.
  • هزینه‌ (فارسی به انگلیسی): Age _, Charge, Cost, Dues, Expenditure, Expense, Outgo, Outgoing, Outlay, Price Tag
  • هزینه (لغت نامه دهخدا): هزینه. [هََ ن َ / ن ِ] (اِ) بر وزن و معنی خزینه باشد. (برهان). به این معنی ظاهراً مبدل خزینه و ممال خِزانه ٔ عربی است. (از حاشیه ٔ برهان چ معین): اگر دیگران هزینه ٔ مال کنند تو خزینه ٔ اعمال کن... (ملا حسین واعظ از حاشیه ٔ برهان چ معین). || به معنی خرج هم هست که نقیض دخل باشد. (برهان): چهارهزار درم حاصل کرد بیرون از هز ...ادامه مطلب...
  • هزینه (فارسی به عربی): اجره، انفاق، عدد الخسائر، کلفه، نفقه، هبه
  • هزینه‬ (فارسی به ترکی): harç
  • هزینه (حل جدول): مخارج
  • هزینه (مترادف و متضاد زبان فارسی): خرج، خرجی، مخارج، صرف، مصرف، انفاق، نفقه، خزانه، خزینه،
    (متضاد) دخل
  • هزینه (فرهنگ فارسی هوشیار): خرج
  • هزینه (فارسی به آلمانی): Anschreiben, Gebühr (f), Kosten, Laden, Ladung (f), Obhut (f), Aufwand (m), Kosten (f), Kosten, Preis (m)