معنی نقال در فرهنگ عمید

نقال

نقال

  • کسی که چیزهایی را از محلی به محل دیگر نقل کند،

    داستان‌سرا، قصه‌گو،

    کسی که در اماکن عمومی قصه‌گویی می‌کند خصوصاً داستان‌های شاهنامه،

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی نقال در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • نقال (فرهنگ معین): (نَ قّ) [ع.] (ص.) افسانه گو، قصه خوان.
  • نقال‌ (فارسی به انگلیسی): Narrator, Raconteur, Storyteller, Troubadour
  • نقال (لغت نامه دهخدا): نقال. [ن ِ] (ع اِ) ج ِ نَقل. رجوع به نَقل شود. || ج ِ نَقَل. رجوع به نَقَل شود. || ج ِ نِقل. رجوع به نِقل شود. || ج ِ نَقلَه. رجوع به نقله شود. || (مص) زودزودبردارنده ٔ قوائم گردیدن اسب. (منتهی الارب). به سرعت قدم برداشتن اسب. (از اقرب الموارد). مناقله. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || یکباره و دوباره آب و علف خوردن شت ...ادامه مطلب...
  • نقال (عربی به فارسی): متحرک , قابل حرکت , قابل تحرک , سیال , تلقن همراه , قابل حمل ونقل , سفری , سبک , ترابرپذیر , دستی
  • نقال (حل جدول): قصه گوی قهوه خانه سنتی بود
  • نقال (مترادف و متضاد زبان فارسی): حکایتگر، داستانسرا، قصه‌گو، ناقل
  • نقال (گویش مازندرانی): قصه گو، داستان سرا
  • نقال (فرهنگ فارسی هوشیار): داستانسرا، قصه گو
  • نقال (فرهنگ فارسی آزاد): نَقّال، مُنتقل کننده (صیغه مبالغه است)،