معنی ناهموار در فرهنگ عمید

ناهموار

ناهموار

  • زبر و زمخت، درشت،

    ناصاف، پرنشیب‌وفراز،

    بی‌نظم‌وترتیب،

    [قدیمی] گمراه و خودسر: زنان باردار ای مرد هشیار / اگر وقت ولادت مار زایند ـ از آن بهتر به نزدیک خردمند / که فرزندان ناهموار زایند (سعدی: ۱۵۸)،

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی ناهموار در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • ناهموار (فرهنگ معین): نامساوی، نامناسب، دارای پستی و بلندی، غیر مسطح. [خوانش: (هَ) (ص.)]
  • ناهموار (فارسی به انگلیسی): Hilly, Irregular, Ragged, Rough, Rugged, Rutty, Uneven, Wavy
  • ناهموار (لغت نامه دهخدا): ناهموار. [هََ م ْ] (ص مرکب) غیرمسطح. درشت. دارای پستی و بلندی. (ناظم الاطباء). پر نشیب و فراز. (آنندراج) (غیاث اللغات). ناصاف. خشن. زمخت. قلمبه. ناخار. درشتناک. حزن:
    نشیب هاش چو چنگال های شیر دراز
    فرازهاش چو پشت پلنگ ناهموار.
    فرخی.
    آب را بین که چون همی نالد
    هر دم از همنشین ناهموار.
    ...ادامه مطلب...
  • ناهموار (فارسی به عربی): خشن، غیر عادل، غیر مستوی، فی العراء، متعرج، متقشر، وعر، وقح
  • ناهموار‬ (فارسی به ترکی): engebeli
  • ناهموار (حل جدول): زمخ، ناصاف
  • ناهموار (مترادف و متضاد زبان فارسی): کج، معوج، ناصاف، بی‌ترتیب، بی‌نظم، درشتناک، پست‌وبلند، پشته، گریوه، خشن، درشت، ستبر، گنده، نخراشیده، ناراست، ناشایسته، نامعقول،
    (متضاد) هموار
  • ناهموار (واژه پیشنهادی): شفت
  • ناهموار (فرهنگ فارسی هوشیار): ناصاف، پر نشیب و فراز
  • ناهموار (فارسی به آلمانی): Holprig