معنی فال در فرهنگ عمید

فال

فال

  • هرچه به آن تفٲل بزنند،

    پیش‌بینی و پیش‌گویی بخت و طالع،

    * فال دیدن (زدن، گرفتن): (مصدر لازم) طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن،

    * فال نخود: فالی که از طریق چیدن نخود بر زمین و جابه‌جا کردن آن گرفته می‌شود،

    * فال قهوه: فالی که از روی نقش‌ها و خطوط ته فنجان قهوه گرفته می‌شود،

  • واحد شمارش چیزهایی که به‌صورت دسته‌ای و انبوه تقسیم‌بندی می‌شود: یک فال گردو،

    تخم‌مرغی که برای ترغیب به تخم گذاشتن، در زیر مرغ می‌گذارند،

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی فال در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • فال (فرهنگ معین): پیش بینی، پیش گویی، هرچیزی که با آن فال بگیرند، بخت، طالع، هم ~ُ هم تماشا کنایه از: هم کار و هم سرگرمی. [خوانش: [ع. فأل] (اِ.)]
  • فال (تعبیر خواب): اگر بیند فال می گرفت و فالش نیکو بود، دلیل است بر دشمن ظفر یابد. اگر فالش بد بود، تاویلش به خلاف این است. - محمد بن سیرین
  • فال‌ (فارسی به انگلیسی): Augury, Auspice, Omen
  • فال (لغت نامه دهخدا): فال. (ع اِ) در عربی فَأل با همزه. شگون. ضد طیره، بمعنی نیک و بد هر دو استعمال نمایند. (منتهی الارب). اغور. آغال. شگون. (ناظم الاطباء):
    من این نامه فرخ گرفتم به فال
    همی رنج بردم به بسیار سال.
    فردوسی.
    جهانجوی را آن بد آمد به فال
    بفرمود کش سر ببرّند و یال.
    فردوسی.
    کار گیتی همه ...ادامه مطلب...
  • فال (فارسی به عربی): تارو، طالع
  • فال‬ (فارسی به ترکی): fal
  • فال (ترکی به فارسی): فال
  • فال (حل جدول): طالع و بخت، واحد شمارش گردو، شگون
  • فال (مترادف و متضاد زبان فارسی): شگون، مروا، نفوس، استخاره، تطیر، تفال، کپه، بخت، طالع
  • فال (گویش مازندرانی): شانه و کتف جانور، سمت طرف
  • فال (فرهنگ فارسی هوشیار): طالع و بخت، اختر، پیش بینی و عاقبت گوئی و غیبگوئی
  • فال (فرهنگ فارسی آزاد): فال، به فَأل مراجعه شود، ضعیف،
  • فال (فارسی به ایتالیایی): oroscopo
  • فال (فارسی به آلمانی): Omen [noun]