معنی درواخ در فرهنگ عمید

درواخ

درواخ

  • استوار، محکم،

    تندرست، سالم، بی‌عیب: چون که نالنده بدو گستاخ شد / تندرستی آمد و درواخ شد (رودکی: ۵۳۵)،

    کسی که از بیماری برخاسته و تندرست شده،

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی درواخ در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • درواخ (فرهنگ معین): استوار، محکم، سالم، تندرست. [خوانش: (دَ) (اِ.)]
  • درواخ (لغت نامه دهخدا): درواخ. [دَرْ] (اِ، ص) دژواخ. حالت برخاستن از بیماری باشد که به عربی نقاهت گویند. (برهان). نقاهت از بیماری. (از آنندراج) (انجمن آرا). حالتی را گویند که کسی از بیماری برآمده به صحت کامل نرسیده باشد و آنرا به تازی نقاهت خوانند. (جهانگیری). بیماری که به شده باشد. (شرفنامه ٔ منیری). تن درست. (حبیش تفلیسی). ناقه. (صحاح الفرس ...ادامه مطلب...
  • درواخ (حل جدول): سالم و تندرست
  • درواخ (فرهنگ فارسی هوشیار): (اسم) استواری درستی ثبات، صحت سلامت.