معنی افت در فرهنگ عمید

افت

افت

  • افتادن

    (اسم مصدر) کم‌وکاست، کاهش،

    * افت‌وخیز:

    افتادن و برخاستن،

    [مجاز] کامیابی و ناکامی،

    [مجاز] وقفه و پیشرفت،

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی افت در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • افت (فرهنگ معین): افتادن، کمی، نقصان. [خوانش: (اُ) (ری. اِمص.)]
  • افت‌ (فارسی به انگلیسی): Anticlimax, Comedown, Drop, Drop-Off, Ebb, Fall, Falloff, Lapse, Loss, Sag, Shrinkage, Slippage, Slump, Tumble
  • افت (لغت نامه دهخدا): افت. [اَ] (ع اِ) ماده شتری که صبر و ثباتش بیشتر باشد. (ناظم الاطباء). ماده شتری که صبر و ثباتش بدان غایت باشد که در دیگران نباشد. (منتهی الارب) (آنندراج). || ماده شتری که در سیر، سبقت بر شتران برد. || بلا. || عجب. || شتر نجیب. || (اِخ) قبیله ایست از هذیل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || (ع مص) بازداشتن و باز ...ادامه مطلب...
  • افت (فارسی به عربی): رکود، سقوط، طاعون
  • افت (حل جدول): کمی، نقصان
  • افت (مترادف و متضاد زبان فارسی): سقوط، کاستی، کاهش، کمبود، نزول، نقصان، خفت، کسرشان،
    (متضاد) افزایش
  • افت (فارسی به آلمانی): Plagen [verb]