معنی اشعار در فرهنگ عمید

اشعار

اشعار

  • شِعر

  • آگاه کردن، آگاهی دادن، خبر دادن، آگاهانیدن،

    * اشعار داشتن (کردن): (مصدر متعدی)

    خبر دادن، باخبر کردن، آگاه کردن،

    (مصدر لازم) آگاهی داشتن،

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی اشعار در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • اشعار (فرهنگ معین): (~.) [ع.] (اِ.) جِ شعر؛ موها.
  • اشعار (فارسی به انگلیسی): Poetry
  • اشعار (لغت نامه دهخدا): اشعار. [اِ] (ع مص) آگاهی و اطلاع دادن. (فرهنگ نظام). اشعره الامر؛ آگاهانید وی را از آن کار و کذا اشعره بالامر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || شعار پوشانیدن کسی را. || اشعر الجنین، موی برآورد بچه در شکم مادر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || اشعر الخف، موی را داخل موزه کرد. (منتهی الارب). اشعر الخف و الجبه؛ بَطَّنَ ...ادامه مطلب...
  • اشعار (فارسی به عربی): اشاره، شعر
  • اشعار (فرهنگ واژه‌های فارسی سره): سروده ها
  • اشعار (کلمات بیگانه به فارسی): سروده ها
  • اشعار (حل جدول): آناشید
  • اشعار (مترادف و متضاد زبان فارسی): ابراز، اظهار، اعلام، بیان، آگاهانیدن، آموختن
  • اشعار (فرهنگ فارسی هوشیار): ج شعر
  • اشعار (فرهنگ فارسی آزاد): اَشْعار، موی ها، زُلف ها (مفرد: شَعْر)،