ابوی | در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی - جدول یاب

ابوی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ابوی. [اَ ب َ] (ع ص نسبی) منسوب به اب. پدری. || (از ع، اِ) عامیان فارسی زبان این صورت را بغلط بمعنی پدراستعمال کنند و ابوی من، ابوی او، ابوی تو گویند.

ابوی. [اَ ب َ وا] (اِخ) نام کوهی بشام.

ابوی. [اُب ْ ب َ] (اِخ) نام دو قریه براه بصره بمکّه منسوب به طسم و جدیس.

ابوی. [اَ ب َ وا] (اِخ) نام موضعی است. (منتهی الارب).

ابوی. [اَ ب َ] (اِخ) نام موضعی است. (منتهی الارب).

فرهنگ معین

پدری، (عا.) پدر. [خوانش: (اَ بَ) [ع.] (ص نسب.)]

فرهنگ عمید

پدر: ابوی من، ابوی شما،

پدرانه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

اب، بابا، پدر، والد،
(متضاد) والده

فرهنگ فارسی هوشیار

در فارسی به کار می رود پدر (صفت) منسوب به اب پدری، در تداول فارسیان این کلمه را بمعنی پدر بکار برند و ابوی من ابوی تو ابوی او گویند و بدین معنی در بعضی نوشته ها هم بکار رفته است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری