خلاصه داستان قسمت ۸۸ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۸ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۸۸ سریال ترکی بهار
بهار با شنیدن حقیقت از زبان اورن جا خورده و بهش میگه که من دیگه تحمل یه تیمور دیگه رو ندارم! اورن سعی میکنه از بهار معذرت خواهی کنه و توضیح بده اما بهار با ناراحتی از اونجا میره. صبح زود بهار رفته به همونجایی که همیشه با چاعلا قرار میزاشتن و میبینه اونم اونجا نشسته داره آهنگ گوش میده چاعلا جا میخوره و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ بهار میگه نتونستم بهت زنگ بزنم زدم از خونه بیرون دیدم اینجام اونا باهم حرف میزنن و آشتی میکنن در آخر همدیگرو بغل میکنن و بهار بهش میگه که هیچوقت ولت نمیکنم هرجا بریم باهمیم! سپس جدا میشن از هم تا برن سرکارشون و برای شب برنامه میریزن تا باهم برن جایی. گل چیچک رفته پیش نورا تا بهش تولدشو تبریک بگه او کاپ کیک کوچیکی گرفته و میخواد آرزو کنه که گل چیچک باهاش کمی حرف میزنه و بعدش میره به سمت بیمارستان برای ملاقات اورن. بهار با دکتر ارتوپد میرن پیش اورن تا درمان را شروع کنن اورن از اینکه بهار هم اومده خوشحاله اما بهار بعد از معاینه از اونجا میره. بعد از چند دقیقه گل چیچک به اونجا میره و حال اورن را میپرسه و میگه انگار بی حالی چیشده؟
اورن معذرت میخواد و میگه من ناخواسته دل بهارو شکستم خیلی ناراحتم او سرزنشش میکنه و میگه من اگه میدونستم تو هم مثل تیموری نمیزاشتم به دخترم نزدیک بشی! سپس بهش میگه من باورت دارم که اول خودتو میتونی جمع و جور کنی بعد بهارو و از اونجا میره. او میره پیش دکتر رها و بهش خوراکی که خودش درست کرده میده چای میریزه رو روپوش دکتر رها و گل چیچک درش میاره تا ببره بشوره که بهار همون موقع اونجا میره و بعد از دادن پرونده ها به دکتر رها با مادرش از اونجا میره و بهش میگه الان اصلا وقت تیک و پاک زدن با دکتر نیست و ازش میخواد بره. بهار قبل از رفتن از بیمارستان میره پیش اورن که او بهش میگه میشه حرف بزنیم اینجوری نمیتونیم تموم کنیم! به این راحتی نمیشه! چاعلا به بهار زنگ میزنه و میگه بیا رستوران بیزه بیز سر برنامه دیت نایت اورن جا میخوره و بعد از رفتنش سریع به جم میگه تو گوگل بزنه ببینه چی هست. بهار و چاعلا به اونجا رفتن که بهار واسه اینکه اسمش تو لیست نیست نمیتونه بره داخل چاعلا میگه خوب اسمشو بنویسین و بهار مجبور میشه شرکت کنه…