خلاصه داستان قسمت ۷۲ و ۷۳ سریال ترکی داستان یک شب + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۷۲ و ۷۳ سریال ترکی داستان یک شب می باشید همراه ما باشید. سریال ترکی داستان یک شب یکی از مجموعه‌های تلویزیونی ترکی است که بخاطر بازیگران خود بسیار مورد توجه قرار گرفت. سریال ترکی داستان یک شب (Bir Gece Masalı) به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و نویسندگی سلدا آکین (Selda Akin)، ادا تزجان (Eda Tezcan) و جیهان چالیسکانتورک (Cihan Çaliskantürk) در سال ۲۰۲۴ ساخته شد. بوراک دنیز و سو بورجو یازجی کوشکون بازیگران اصلی این اثر هستند.

قسمت ۷۲ و ۷۳ سریال ترکی داستان یک شب

ماهر را به بیمارستان میبرن و وضعیت ماهر زیاد خوب نیست بعد از ثابت شدن وضعیتش میبرنش به اتاق عمل. آنها حسابی ترسیدن و نمی‌دونن چه اتفاقی قراره بیفته. مادر ماهر از حال میره و او را به اورژانس می‌برن و بستریش می‌کنند او توهم می‌زنه که محمد اومده و قراره پسرش ماهرو با خودش ببره. او دنبالش میره و مدام داد می‌زنه که نه محمد نمی‌تونی ماهر را با خودت ببری! دکترها تو راهرو بیمارستان میرن سمتش و بهش آرامبخش می‌زنن. ماهر وقتی از اتاق عمل ماهر بیرون میاد جان افزا میره پیشش تا یکم باهاش حرف بزنه و ببینتش که آدم‌های سلیم به اونجا میان و یکیشون جان افزارو با خودش می‌بره اون یکی همونجا می‌مونه و منتظر موقعیت تا ماهرو بکشه. کورشاد که فهمیده به صالح میگه بره داخل پیش ماهر و خودش میره جان افزارو نجات میده. سلیم موفق میشه فرار کنه. فرمان فردای آن روز تو خونه به سودا میگه که قصد داره ازش جدا بشه خیلی تلاش کرد که اونو به عنوان همسر دوست داشته باشه اما نشد و میگه زودتر از اینا می‌خواستم بهت بگم ولی موضوع بچه پیش اومد او جا خورده و گریه می‌کنه. ماهر به هوش میاد و روز به روز حالش بهتر میشه جان افزا از کنارش تکون نمی‌خوره.

جان افزا با ماهر درباره آینده و بچه دار شدن و سفر رفتن حرف میزنن. عاصف خان با جان افزا دوباره درباره پدرش حرف میزنه و میگه که پدرتو از ما دور نگه دار! جان افزا بهم میریزه که پای پدرشو مدام وسط میکشه و به سارا زنگ میزنه و میگه مغازه رو خالی کنن تا یه جای دیگه رو پیدا کنن. ۱ هفته گذشته و ماهر داره مرخص میشه، جان افزا رفته به خانه تا خودش برای ماهر غذا درست کنه او به مادربزرگش زنگ می‌زنه و ازش می‌پرسه که باید چه کار کنه. سودا رفته به سونوگرافی تا حال بچه‌شو بفهمه که دکتر با معاینه‌اش میگه بچه دیگه قلبش نمی‌زنه باید هرچه سریع‌تر سقطش کنید او حالش بد میشه و شروع می‌کنه به گریه کردن. فرمان تو مسیر بردن ماهر به خانه‌اش باهاش صحبت می‌کنه و می‌گه که می‌خواد از سودا جدا بشه ماهر جا می‌خوره و میگه واقعا غافلگیر شدم چون جدا شدن شما خیلی درصدش کم بود.

سپس ماهر به خونه می‌رسه و جان افزا میره به استقبالش. آنها با هم دیگه شام می‌خورند و سر شام صالح به ماهر زنگ می‌زنه و خبر میده که جای سلیمو پیدا کردن او استرس می‌گیره و بهش میگه که منم می‌خوام بیام و دستگیر شدنشو ببینم اما ماهر قبول نمی‌کنه و بهش میگه بهت قول میدم که اتفاقی نمی‌افته و میام خودم. ماهر با مامورها میره به سراغ دستگیر کردن سلیم. عملیات شروع می‌شه و در آخر او با موفقیت دستگیر میشه. ماهر وقتی به خونه برمی‌گرده جان افزا خوشحال میشه و خدارو شکر می‌کنه. فردای آن روز کورشاد با گلزار میرن برای گرفتن وقت عقد. ثریا نامه‌ای برای جان افزا و ماهر نوشته و وسایلشو جمع کرده تا به گفته خودش بره پیش شوهرش محمد. اما قبلش با عفت میرن خونه ماهر و جان افزا تا بهشون سر بزنن. ثریا بهشون میگه می‌خواد یه روز اونجا بمونه که انها قبول می کنن و میگن هرچقد دوست داری بمون…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک شب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا