خلاصه داستان قسمت ۵۸ سریال ترکی داستان یک شب + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۵۸ سریال ترکی داستان یک شب می باشید همراه ما باشید. سریال ترکی داستان یک شب یکی از مجموعه‌های تلویزیونی ترکی است که بخاطر بازیگران خود بسیار مورد توجه قرار گرفت. سریال ترکی داستان یک شب (Bir Gece Masalı) به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و نویسندگی سلدا آکین (Selda Akin)، ادا تزجان (Eda Tezcan) و جیهان چالیسکانتورک (Cihan Çaliskantürk) در سال ۲۰۲۴ ساخته شد. بوراک دنیز و سو بورجو یازجی کوشکون بازیگران اصلی این اثر هستند.

قسمت ۵۸ سریال ترکی داستان یک شب

قسمت ۵۸ سریال ترکی داستان یک شب

سارا و جان افزا رفتن به رستوران نزدیک مغازه و منتظر اومدن ماهر و صالح هستن که تا اومدنشون، آنها با صاحب اونجا که از جان افزا حسابی خوشش اومده حرف میزنن که یکدفعه صدای دعوا از بیرون میاد که میرن بیرون. آنها میبینن مردی داره زنشو کتک میزنه و موهاشو میکشه که سارا و جان افزا میرن کمک اون زن که اون مرد با آنها هم در میوفته همان موقع ماهر میاد و به مأمورهاش میگه دستگیرش کنن سپس از اونجا میرن. سلیم رفته به خونه عاصف و بهش میگه جیلان کجاست؟ او میگه من اومدم سراغشو از تو بگیرم! یعنی چی نمیدونی؟ سلیم میگه نوه تو با یه ساک پر از پول از خونه ام رفته! و بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره که عاصف جا خورده. عفت به فرمان میگه هرجارو که فکر میکنی برو بگرد من نمیتونم بزارم نوه ام تو کاباره بزرگ بشه! فرمان رفته پیش ماهر و جان افزا که تو کلانتری هستن و اونجا ماجراهای پیش اومده را بهشون میگه که آنها جا خوردن و میگه همه اینا تو یه شب اتفاق افتاده؟ حالا اومدی اینجا حتما کار داری بگو کارتو، فرمان میگه نیروهاتو بفرست افسانه رو پیدا کنن دیگه!

ماهر میگه گزارش گم شدنشو بنویس تا کاراشو بکنن. سودا با عفت رفتن پیش یه زن دعا نویس تا رابطه عفت با عاصف خان درست بشه اون زن که کلاهبرداره با شنیدن حرف های اونا توسط دوربین میفهمه که سودا هم شک داره به شوهرش که بهش خیانت میکنه یا نه! واسه همین وقتی میبینتشون به سودا میگه که شوهرتو هم داره بهت خیانت میکنه آنها جا میخورن. اونا حسابی باور کردن حرف های دعانویسو. فرمان و ماهر در حال رفتن به خانه هستن که تو ساحل کورشاد و گلزار میبینن که دست تو دست در حال قدم زدنن که جا میخورن. تو خونه عاصف ماجرای سلیمو به ماهر میگه که جیلان پول دزدیده. سر میز شام سودا نمکی که دعانویس بهش داده را میریزه تو بشقاب فرمان و عفت آب میریزه برای عاصف که وقتی نمیخوره میپاشه رو صورتش که بقیه جا میخورن از این کارش و میخندن. بعد از شام به بهونه مرتب کردن مغازه جان افزا فرمان و ماهر میرن دنبال افسانه. از طرفی کورشاد و مادرش نقشه کشیدن که وقتی جان افزا میره دوش بگیره برن بیرون شام بخورن و ماهر را بکشن خونه تا با جان افزا تنها بشن و حرف بزنن و مشکلشونو حل کنن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک شب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *