خطای پایگاه‌دادهٔ وردپرس : [Disk full (/var/tmp/#sql_f72d7_18.MAI); waiting for someone to free some space... (errno: 28 "No space left on device")]
SHOW FULL COLUMNS FROM `jt_options`

خلاصه داستان قسمت ۵۱ سریال ترکی داستان یک شب + عکس | جدول یاب

خلاصه داستان قسمت ۵۱ سریال ترکی داستان یک شب + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۵۱ سریال ترکی داستان یک شب می باشید همراه ما باشید. سریال ترکی داستان یک شب یکی از مجموعه‌های تلویزیونی ترکی است که بخاطر بازیگران خود بسیار مورد توجه قرار گرفت. سریال ترکی داستان یک شب (Bir Gece Masalı) به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و نویسندگی سلدا آکین (Selda Akin)، ادا تزجان (Eda Tezcan) و جیهان چالیسکانتورک (Cihan Çaliskantürk) در سال ۲۰۲۴ ساخته شد. بوراک دنیز و سو بورجو یازجی کوشکون بازیگران اصلی این اثر هستند.

قسمت ۵۱ سریال ترکی داستان یک شب

قسمت ۵۱ سریال ترکی داستان یک شب

فرمان با افسانه میره رستوران و اونجا یه کیک سفارش داده و سورپرایزش میکنه. افسانه ازش میپرسه عکس کیه روی کیک؟ فرمان میگه عکسامونو دادم به هوش مصنوعی گفت بچه مون اینجوری میشه افسانه خوشحال میشه و حسابی ذوق میکنه. سودا با فرمان تماس تصویری میگیره که کجایی؟ تو گفتی تو جلسه ای ولی چه جلسه ایه که پدرت خبر نداره؟ فرمان که رفته سر یه میز دیگه که مردها نشستن باهم اونارو بهش نشون میده و بعد از قطع تماس به گارسون میگه میز اونارو حساب میکنه و یه میز مفصل واسشون بچینه اونا ازش تشکر میکنن و خوشحال میشن. ماهر و دوستش رفتن پیش جان افزا و سارا تو حیاط خونه کورشاد نشستن و باهم در حال حرف زدنن. مادربزرگ جان افزا میاد و از ماهر میخواد تا شبو اونجا بمونه و اجازه بده ازش یه شب پذیرایی کنه و میگه اینجا فقط خونه کورشاد نیست خونه منم هست! ماهر قبول میکنه و باهم میرن داخل. فرمان وقتی از خواب بیدار میشه سودا ازش میپرسه چرا دیشب دیر اومدی؟ فرمان چیزهایی سرهم میکنه و میره. سودا که فهمیده بوده فرمان سرویس طلا خریده بوده مدام به خودش میگه پس چرا به من چیزی نمیده؟ که یادش میاد دو روز دیگه تولدمه حتما واسه اون موقع واسم خریده و خوشحال میشه و قربون صدقه اش میره.

گلزار رفته به ملاقات کورشاد و واسش دلمه هم درست کرده برده مادر ماویچ وقتی میبینه اون اومده به بهونه عوض کردن لباس هاش میره خونه و اونارو تنها میزاره. ماهر برای جان افزا مغازه ای اجاره کرده و سورپرایزش میکنه که او حسابی خوشحال میشه. جان افزا میخواد باهاش بره بیمارستان پیش مامان ثریا که ماهر دوباره میپیچونتش تا نیاد و میگه شاید برای شب بخوای سورپرایزی واسم آماده کنی! و او قبول میکنه. ماهر رفته پیش مادرش و سعی میکنه باهاش حرف بزنه و از تصمیمش صرف نظر کنه اما او میگه منو بزار خانه سالمندان شما تو اون خونه باشین من اصلا ناراحت نمیشم! ماهر عصبی میشه و میگه این چه حرفیه که میزنی آخه؟ خدمه ی خانه عاصف خان باهم تصمیم میگیرن که نامه را بدن به جان افزا تا اون به این مسئله رسیدگی کنه چون حامله ست و گناه داره زندگیش از هم بپاشه! شب شده و جان افزا میره آشپزخانه تا خودش برای ماهر مانتی غذای مورد علاقه شو درست کنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک شب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا