خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی مروارید سیاه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی مروارید سیاه می باشید همراه ما باشید. سریال ترکی مروارید سیاه (Siyah İnci) به کارگردانی بنال طیری در سال ۲۰۱۷ برای شبکه استار تی‌ وی ترکیه ساخته شد. فیلمنامه این اثر توسط یکتا تورون نوشته شده و در ژانر درام و عاشقانه قرار دارد. سریال داستان عشق پرشور هازال، با بازی هانده ارچل، و کنعان، با بازی تولگاهان ساییشمان را روایت می‌ کند. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هانده ارچل Hande Erçel، تولگاهان سایسمان Tolgahan Sayisman، برک هاکمان Berk Hakman  و….

قسمت ۴۷ سریال ترکی مروارید سیاه

غزال با وورال رفته به رستوران و سعی می‌کنه زمان بیشتری بیرون بمونن و ذهنشو مشغول کنه که یادش بره فلش روی میزو. سینان و دافنه هم به رستوران رفتن و اونجا دوباره با همدیگه بحثشون میشه. وقتی غزال برمی‌گرده خونه سریعاً یه فلش خالیو می‌ذاره رو میز، فردای آن روز سر میز صبحانه وورال یک دفعه بلند میشه و میره تو اتاق کارش که غزال دنبالش میره وورال یک دفعه یاد فلش افتاده بوده و وقتی فلش روی میزو می‌بینه خیالش راحت میشه. غزال وقتی تو اتاقش تنها میشه فیلم تو اون فلشو نگاه می‌کنه و متوجه میشه که وورال چه بلایی سر ناز آورده بوده. کنعان رفته سراغ کمال و باهاش حرف می‌زنه و بعد از کمی حرف زدن بهش میگه اگه چیزی می‌دونی یا از کسی داری محافظت می‌کنی بهم بگو من بهت کمک می‌کنم ما از پدرمون ملک و املاک به ارث نبردیم به جاش درست کاری و صداقتو به ارث بردیم. اگه به الان به جایی رسیدیم به خاطر همین عزیز آقاست!

اگه عزیز نبود الان وضعیت ما این نبود پس درست نیست بهش کمک نکنیم تا از این مخمصه بیرون بیاد! کمال تایید می‌کنه و بهش میگه از کسی محافظت نمی‌کنم کار خودم بود کنعان جا خورده و میگه چی؟ تو نمی‌تونی همچین کاری بکنی! کار اون دختر ابرو بوده آره؟ کمال میگه نه داشتم ازش محافظت می‌کردم جانان خانم فهمیده بود که دو شاخه دستگاه ایرماکو ابرو کشیده بود کنعان به هم می‌ریزه که کمال بهش میگه بهم یه روز فرصت بده فردا صبح خودم میرم خودمو معرفی می‌کنم کنعان به هم ریخته و او را در آغوش می‌گیرد. کنعان پیش ایرماک میره و با هم درباره سفرشون حرف می‌زنند که یکدفعه کنعان می‌بینه ایرماک حالش بد شده. او سریعاً اونو می‌بره به بیمارستان. وورال با قنبر حرف می‌زنه و میگه فلش خالی بود فکر کنم مادرم قبل از مرگش پاک کرده انگاری از تو قبرم داره ازم محافظت می‌کنه.

خبر بد شدن حال ایرماک به گوش همه میرسه و سینان و وورال هم به اونجا میرن و می‌پرسند که چی شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ به خواهرم چی گفتی که دوباره حالش بد شد؟ دکتر بهشون میگه آقا کنعان جونشو نجات داده اگه زود نمی‌آورد الان زنده نبودن دیگه باید قبول کنین آخرای عمرشه سینان گریه می‌کنه و حالش حسابی بده. وقتی به خونه میره می‌بینه دافنه تو اتاقه که سینان دعواش می‌کنه و میگه تو معلوم هست کجایی؟ اصلاً خبر داری از صبح ایرماک حالش بد شد؟ هممون بیمارستان بودیم بعد رفتی واسه خودت خرید و خوش گذرونی؟ دافنه میگه اگه تو این خونه به فکر خودم نباشم دیوونه میشم یه آدم سالم تو این خونه نیست! بد شدن حال ایرماک که چیز تازه‌ای نیست عادی شده دیگه! سینان باهاش دعوا می‌کنه و از اونجا میره.‌.‌..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی مروارید سیاه + تصویر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا