خلاصه داستان قسمت ۲۹ و ۳۰ سریال ترکی حیاط + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۹ و ۳۰ سریال ترکی حیاط را برای طرفداران این سریال قرار داده ایم. ما را تا پایان این پست همراهی کنید. سریال ترکی حیاط (Avlu)، درامی جنایی و پرکشش از تلویزیون ترکیه، با هنرنمایی بازیگران مطرح، داستانی تیره و نفس‌ گیر را به تصویر می‌ کشد. این سریال، با محوریت شخصیت دنیز، زنی تحصیل‌ کرده و قربانی خشونت خانگی که به اتهام قتل همسرش راهی زندان زنان می‌ شود، روایتی از بقا، مقاومت و بازیابی هویت را در دل یک زندان مخوف به نمایش می‌ گذارد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Demet Evgar, Ceren Moray, Nursel Köse, Çagdas Onur Öztürk, Ayça Damgaci, Kenan Ece, Çigdem Benli, Ümmü Putgül, Saniye Samra, Hüseyin Turunç, Berna Eker, Görkem Mertsöz, Deniz Can Aktas

قسمت ۲۹ و ۳۰ سریال ترکی حیاط

آزرا وقتی می‌بینه خیلی برگشتن دنیز طول کشیده میره از مامور زندان می‌پرسه که چه اتفاقی افتاده؟ دنیز کجاست؟ انها ازش می‌خوان که برگرده به داخل بند دودو همون موقع میره پیش آزرا و با گریه بهش میگه آزرا اجم دختر دنیز مرده! آزرا جا خورده و میگه چی داری میگی؟ دودو میگه خودم خبرشو از تو اخبار دیدم آزرا از یکی از مامورهای اونجا می‌پرسه راسته؟ حقیقت داره؟ او تایید می‌کنه. آزرا چشماش پر از اشک میشه و حالش خراب میشه او میره درمانگاه پیش دنیز می‌خواد دلداریش بده و کنارش باشه. دنیز دستشو میزاره رو صورت آزرا مدام دخترشو صدا می‌زنه. او با عصبانیت میره به بند و با دوستاش صحبت می‌کنه و میگه اینجوری نمیشه باید به حساب اون قدرت عوضی برسیم. او وقتی به اتاقش میره شروع می‌کنه به بهم ریختن اونجا و داد و فریاد زدن که عصبانیتشو خالی کنه و مدام با عصبانیت قدرتو صدا می‌زنه و می‌گه می‌کشمت! تو تایم هواخوری آزرا با دو تا از دوستاش قدرتو تو حیاط از دور می‌بینند که برای اجم خیرات داره میده.

او با عصبانیت به سمتش حمله می‌کنه و مشتی تو صورتش می‌زنه و با همدیگه درگیر میشن و بهش میگه که تو باید بمیری! چطور می‌تونی جون آدمارو بگیری بعد بیای اینجا واسشون خیرات بدی؟ مامورها اونارو از هم جدا می‌کنند. هاکان که به پلیس‌ها گفته بود آلپ تازگیا نزدیک دخترش شده بود بیرون از اتاق بازجویی منتظره تا ببینه چی میشه. اما آلپ می‌تونه ثابت کنه که روز مرگ اجم پیش او نرفته بوده به خاطر همین آزاد میشه. هاکان حسابی عصبی میشه و بهشون میگه من مطمئنم این باعث مرگ دخترم شده چرا آزادش کردین؟ آنها بهش میگن که تونست ثابت کنه که اون روز پیش دختر شما نبوده آلپ با خنده از اونجا میره که هاکان حرص می‌خوره.‌‌

دنیز را به بند برمی‌گردونند و همگی با دیدنش میرن سمتش و باهاش احساس همدردی می‌کنند. دنیز وقتی به سلولش میره می‌بینه که همبندی‌هاش روی تختش گل گذاشتن او گل‌ها رو جمع می‌کنه و گوشه‌ای میزاره و روی گل‌ها عکس دخترشو میزاره. دنیز گریه می‌کنه و حال روحی اصلاً خوبی نداره. فردای آن روز مراسم خاکسپاری و تشییع جنازه اجم هستش دنیز در حال آماده شدن تا به مراسم بره ملیس با بازپرس پرونده صحبت می‌کنه و سعی می‌کنه اجازه دنیزو بگیره تا برای مراسم تشییع جنازه دخترش بره اما هر کاری می‌کنه او اجازه نمیده. ملیس میگه باشه با اینکه می‌دونم خیلی ناراحت میشه اما چاره‌ای نیست سپس به داخل بند میره و به دنیز میگه من همه تلاشمو کردم اما انگاری اجازه نمیدن که بری به مراسم. همگی جا می‌خورن و دنیز بهش میگی یعنی چی؟ من یه مادرم مراسم خاکسپاری دخترمه اون منتظر منه من باید برم پیشش!

ملیس با گریه بهش میگه می‌دونم اما بازپرس پرونده میگه اینجوری امنیت جونت تضمینه و از بند بیرون میره که دنیز به اتاقش میره و شروع می‌کنه به زجه زدن آزرا با عصبانیت تمام هم بندی‌هاشونو بیرون میاره و بهشون میگه که به نشانه اعتراض سر و صدا کنند. همگی با هر ظرف و وسیله‌ای که دستشونه به میله‌ها می‌زنند بازپرس به گفته ملیس به زندان میره و با دیدن اون وضعیت قبول می‌کنه که دنیز به مراسم بره. مراسم شروع شده و دنیز رو پاهاش نمی‌تونه وایسه بعد از تموم شدن مراسم به زندان برمی‌گرده. وضعیت حال روحی دنیز و هاکان اصلاً خوب نیست و مثل مرده متحرک هستن. هاکان وقتی به خونه میره رو تخت دخترش دراز می‌کشه و بالشتشو در آغوش می‌گیره و گریه می‌کنه….

بیشتر بخوانید؛

خلاصه داستان تمام قسمت های سریال ترکی حیاط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا