خلاصه داستان قسمت ۲۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
ایشیل با مری رفتن به کلوپ و اونجا مری به ایشیل میگه همه دارن به تو نگاه میکننا! ایشیل میگه دقت نکردم راسیتش واسم مهم هم نیست من دلم دیگه یه مرد میخواد نه یه پسر! و باهم درد و دل میکنن. پنبه موقع خواب سعی میکنه دل عبداله خان را بدست بیاره و بهش نزدیک بشه تا میونه شون درست بشه اما عبداله خان به بهونه شعله میره اتاق بچه. نیلای با مصطفی دعوا میکنه سر بی عرزگیش که نمیتونه یه خونه واسش بخره مصطفی ناراحت میشه و میره آشپزخانه که میبینه مری اونجا داره قهوه میخوره و باهاش درد و دل میکنه که مری با حرفاش سعی میکنه آرومش کنه و تا جایی هم موفق هم میشه. فردای آن روز سر میز صبحانه دوعا به همه میگه که سولماز بیماری فراموشی گرفته ولی هنوز اولشه داره شروع میشه همگی متأثر و ناراحت میشن و واسش آرزوی سلامتی میکنن وقتی دوعا میگه به فاتح که واسه خونه یکم کم و کسری داریم باید برم خرید فاتح میگه کارت دستته برو هرچی میخوای بگیر نیلای حرص میخوره و بهم میریزه سپس به مصطفی میگه پاشو بریم کلی کار هست واسه خونه مامان باید انجام بدیم.
آسوده به آذرخش زنگ میزنه و حالشو میپرسه و بهش میگه واسه دوعا و فاتح هدیه عروسی گرفته آذرخش اونو دعوت میکنه شب خونه دوعا و میگه بیاین اونجا هم دور همیم هم هدیه تونو میدین آسوده قبول میکنه و خوشحال میشه. مری و ایشیل به اونجا رفتن که باهم خوش و بش میکنن و آذرخش به ایشیل مهمونی شبو میگه که او وقتی میبینه عبداله خان هم هست میگه باشه میام. نورسما با پنبه رفتن واسه خرید که اونجا با دوعا روبرو میشن و وقتی میبینن سرویس غذاخوری گرفته جا میخورن و بعد از کمی حرف زدن از هم جدا میشن. نیلای و مصطفی به خواسته نیلای برای تفریح رفتن خونه های بالاشهرو میبینن نیلای از یه خونه حسابی خوشش اومده که وقتی قیمتشو میشنون از اونجا میرن. مادر نیلای حسابی از خونه اش خوشش اومده و زلفی را میفرسته بره واسش یکسری وسیله پلنگی بگیره بیاره تا به خونه اش روح بده. دوعا رفته خونه اش و از دیدن اونجا حسابی خوشحال و شوکه شده….
