خلاصه داستان قسمت ۲۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۶۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
عامر سولماز و آذرخش را رسونده به بیمارستان و از اونجا با اصرار سولماز میره سر کار. عبداله خان که فهمیده جلسه کاری تو هتلیه که ایشیل اونجاست برای روبرو نشدن با ایشیل به مصطفی میگه تو برو به جای من او قبول میکنه. دکتر با ویزیت سولماز میفرستتش تو اتاق تست، بعد از تست گرفتن بهشون میگه که شروع بیماری فراموشیه سولماز میترسه و بهم میریزه و میگه دیگه داره زندگیم تموم میشه! اما دکتر میگه با دارو درمان میتونیم پیشگیری کنیم و روندشو خیلی کند کنیم آذرخش مادرشو آروم میکنه و میرن خونه. وقتی میرسن آذرخش تو اتاقش گریه میکنه و با عامر حرف میزنه و میگه قضیه رو او میگه لازم باشه میبریمش پیش بهترین دکترها و آذرخش آروم میکنه و بعد میره تو سالن پیش مادرش. دوعا تو مسیر خونه به فاتح میگه که ازدواجمونو به خانواده ام نگفتم خونه مون چیده شد یه دورهمی بگیریم بهشون خبر بدیم؟ فاتح قبول میکنه. دوعا وقتی میرسه خونه به پنبه و بقیه میگه که خونه شون داره آماده میشه پنبه کلافه میشه. بعد از جلسه تو هتل مصطفی از مته خان میپرسه که چیشده؟ خیلی پکری!
او ماجرای بچه دار شدن پدرش با آذرخشو میگه که هنوز نیومده خونه شو جدا کرده حتما فرق میزاره مصطفی آرومش میکنه که عمو همچین آدمی نیست مته خان کمی آروم میشه. الهامی به نورسما میگه که سر چی با فراز صحبت کرده و او احتمالا ناراحت شده ازم نورسما یکم بحث میکنه باهاش اما در آخر میگه باشه شما هم حق دارین سپس برای فراز ناراحت میشه. نورسما مهمونی خونه دوعارو بهش میگه که او میگه حتما میام. تو مسیر رفتن به خونه نورسما به فراز زنگ میزنه که فراز جواب نمیده و به خودش میگه تو نه واسم خوب نیستی باید برگردم به فراز قبلی. ایشیل که دیده عبداله خان داره خودشو گم و گور میکنه و ازش فاصله گرفته به خودش میگه پس ما هم میزاریمت کنار سپس به مری زنگ میزنه و باهاش قرار بیرون و خوشگذرونی میزاره مری وقتی میخواد بره به اهالی خونه خبر میده که عبداله خان یکم بهم میریزه واسه شب گردی ایشیل. دوعا و فاتح رفتن به خونه آذرخش و اونجا بهشون خبر ازدواجشونو میدن سولماز حسابی خوشحال میشه ولی آذرخش کمی جا میخوره فاتح بهش قول میده که دیگه ناراحت نکنه دخترشو که آذرخش واسشون دعا میکنه و میگه امیدوارم و بغلش میکنه….