خلاصه داستان قسمت ۲۴۹ سریال ترکی قضاوت + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۴۹ سریال ترکی قضاوت هستید پس تا آخر این پست همراه ما باشید. قضاوت یک مجموعه تلویزیونی ترکی محصول شرکت آی یاپیم به کارگردانی علی بیلگین، نوشته سما ارگنکون و به تهیه کنندگی کرم چاتای است. اولین قسمت آن در ژانر درام جنایی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بسیار بینندگان مواجه شد. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. فصل سوم آن نیز از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ پخش شد و این سریال در ۹۵ قسمت به پایان رسید.
قسمت ۲۴۹ سریال ترکی قضاوت
ایلگاز برمیگرده به اتاق بازجویی و ازش میپرسه که تو مطمئنی پدر ایت هستی؟ او تأیید میکنه که ایلگاز میپرسه یعنی اگه الان آزمایش بگیریم مثبته؟ او تأیید میکنه سپس باهم کمی حرف میزنن و ایلگاز دستور آزمایشو میده و به ارن میگه آزمایش نمونه زیر ناخن ایت هم ببینین چیشد دی ان ای کی مشخص میشه. سپس میره پیش یکتا و جیلین و میپرسه شماها میدونستین که پدر ایت بقال ساکن ساختمان بوده؟ آنها سکوت میکنن که ایلگاز میفهمه میدونستن و چیزی نگفتن سپس میره سراغ اون زن و ازش میپرسه که چرا نگفتی ساکن طبقه ۴ شوهرته و ایت پسر اونه؟ او جا میخوره که ازش میخوان ماجرارو تعریف کنه. او داستان زندگیشو تعریف میکنه و در آخر میگه که نباید بفهمه که ایت پسرشه ایلگاز میگه میدونه اون به من گفت همه چیزو میدونه! او زن گریه میکنه و میگه آخه چطور ممکنه؟ از طرفی چینار که فهمیده دوستاش قدیرو کشتن بهم ریخته و میخواد از اونجا بره که انها بهش میگن همینجوری راحت نیست که بری هروقت خواستی بیای! چینار میگه این قتل شما به من چه ربطی داره؟
شماها رفتین کشتین! آنها بهش میگن که خیلی هم بی ربط نیستی و واسش تعریف میکنن که چکارهایی کرده. چینار که اصلا خبرنداشته جا خورده و شوکه شده سپس نمیدونه باید چیکار کنه و مجبور میشه همونجا بمونه. رابطه ایلگاز و جیلین زیاد خوب نیست و وقتی میرن خونه قبل از خواب جیلین میره کنار ایلگاز میشینه که میبینه او بهش اعتنا نمیکنه و میره تو اتاق ولی با عصبانیت بعد از چند دقیقه میاد و میگه میخوای این موضوع الکی و بیخودو کش بدی؟ چجوری این فیراتو انقدر بزرگ کردی؟ من اصلا هیچ حسی بهش ندارم! اما وقتی میبینه که هنوز ساکت مونده و اصلا حرف نمیزنه با کلافگی میره تو اتاق و میخوابه. نصفه شب رئیس کلانتری با ارن میرن دم در واحد مردان پدربزرگ ایلگاز و در میزنه که ارن بهش میگه شاید خوابن! یکم آروم تر! اما او اعتنایی نمیکنه که وقتی مردان به دم در میره میپرسه چیشده؟ او بهش میگه به جرم قتل قدیر بازداشتین! مردان جا میخوره و ارن از خجالت نمیتونه نگاهش کنه…
