خلاصه داستان قسمت ۲۳۱ سریال ترکی قضاوت + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۳۱ سریال ترکی قضاوت هستید پس تا آخر این پست همراه ما باشید. قضاوت یک مجموعه تلویزیونی ترکی محصول شرکت آی یاپیم به کارگردانی علی بیلگین، نوشته سما ارگنکون و به تهیه کنندگی کرم چاتای است. اولین قسمت آن در ژانر درام جنایی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بسیار بینندگان مواجه شد. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. فصل سوم آن نیز از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ پخش شد و این سریال در ۹۵ قسمت به پایان رسید.
قسمت ۲۳۱ سریال ترکی قضاوت
جیلین شوکه شده که به رئیس متین میگه من حالم خوبه و لوکیشن میده تا به اونجا بیان. بعد از چند دقیقه جیلین هنوز از شوک بیرون نیومده که پسربچه ای میره سراغش و بهش میگه میگه یه آقاعه این پاکتو بهم داد بدم بهتون و از اونجا میره. جیلین پاکتو باز میکنه که میبینه رو یه برگه نوشته از این ماجرا فاصله بگیر وگرنه نوبت تو هم میشه جیلین جا میخوره و میره دنبال اون پسر و ازش میپرسه کی اینو بهت داد؟ او میگه نمیدونم رفت و میره که رئیس متین به اونجا رفته و جیلین بغلش میکنه و متین ازش میپرسه حالش خوبه یا نه چیزیش شد یا نه؟ جیلین میگه نه من خوبم و ماجرارو واسش تعریف میکنه. ایلگاز از راه میرسه و میپرسه وضعیت چجوریه جیلین واسش تعریف میکنه سپس ایلگاز میگه سوده را هم پیدا کردیم ولی دیر رسیدیم جیلین میگه یعنی چی؟ او میگه خفه شده بود جیلین عصبی میشه و میگه ساکتش کردن! سپس باهمدیگه میرن سمت کلانتری تا ببینن چیزی پیدا شده با نه. توچه رفته به اتاق افه و همدیگرو بغل میکنن و توچه میگه اومدم ببینم پایه ای بریم ناهار بخوریم یا نه او تأیید میکنه و میرن تا باهمدیگه همبرگر بخورن.
در حال خوردن غذا هستن که کمیسر ارن به افه زنگ میزنه و ازش میخواد تا به اونجا بره برای در جریان بودن ماجرای سوده. جیلین تو مسیر به ایلگاز میگه که این نامه رو هم به من دادن ایلگاز وقتی میبینه تهدیدش کردن ازش میخواد تا از پرونده کناره گیری کنه جیلین میگه مگه بار اولمه که تهدید میشم؟ زیاد اتفاق افتاده واسم ایلگاز میگه ولی الان ما دیگه پدر و مادریم باید حواسمون به مرجان باشه! اتفاق های اخیرو یادت بیار اونا باهم بحث میکنن و ایلگاز میگه که اتفاق اخیر مقصرش تویی اگه مرجانو با خودت نبرده بودی اونجوری نمیشد! جیلین باهاش بحث میکنه و از ماشین پیاده میشه سپس میره به دفتر تیلمن. اونجا میبینه پدربزرگ مردان با یکتا داره حرف میزنه که جا میخوره بعد از رفتن مردان میره پیشش و میگه تعریف کن واسم! چیشده؟ یکتا تمام ماجراشونو با قدیر واسش تعریف میگه از روزی که واسه گرفتن فیلم دوربین مدار بسته برای پیدا کردن مرجان پیشش رفت تا کشتن جان و رفتن تو باتلاق قدیر جیلین حسابی کلافه و به ریخته شده…