خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی مروارید سیاه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی مروارید سیاه می باشید همراه ما باشید. سریال ترکی مروارید سیاه (Siyah İnci) به کارگردانی بنال طیری در سال ۲۰۱۷ برای شبکه استار تی‌ وی ترکیه ساخته شد. فیلمنامه این اثر توسط یکتا تورون نوشته شده و در ژانر درام و عاشقانه قرار دارد. سریال داستان عشق پرشور هازال، با بازی هانده ارچل، و کنعان، با بازی تولگاهان ساییشمان را روایت می‌ کند. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هانده ارچل Hande Erçel، تولگاهان سایسمان Tolgahan Sayisman، برک هاکمان Berk Hakman  و….

قسمت ۲۲ سریال ترکی مروارید سیاه

عزیز توپراک میره به سمت خونه ملک تا باهاش صحبت کنه که خواهر خلیل بهش میگه خونه نیست او ازش میپرسه کجاست که وقتی متوجه میشه رفته رستورانی کنار دریا سر قرار با دخترش سریعاً به اون سمت میره. از طرفی کنعان با ایرماک قرار گذاشته و با همدیگه صحبت می‌کنند ایرماک بهش میگه که برای اولین باره که این حسو تجربه میکنه و خیلی اونو دوست داره و حس خوب بهش میده اما نمی‌دونه که آخر این قصه چی میشه کنعان بهش میگه آخرش به خودمون بستگی داره کسی نمی‌تونه جلوی کاری که می‌خوایم انجام بدیم و بگیره سپس وقتی می‌بینه ایرماک تصمیمش جدیه که با اون بمونه می‌برتش جایی که ازش می‌پرسه کجا میریم؟ کنعان میگه خودت می‌بینی. عزیز با دیدن ملک که سر میز تنها نشسته میره پیشش و بهش میگه باید درباره موضوعی صحبت کنیم درباره غزال ملک جا می‌خوره که او ازش می‌پرسه غزال دختر منه؟ چون این شباهتش با خواهر من هیچ جوره نشدنیه ملک جا خورده که عزیز بهش میگه ماجرارو بهم بگو! ملک می‌خواد واقعیتو بهش بگه که همون موقع غزال از راه می‌رسه و به مادرش میگه مامان قراره چیو بهشون بگی؟ چی شده؟ آنها جا می‌خورند که عزیز با دیدن غزال لبخند می‌زنند و یاد خواهرش میفته و از اینکه اون دختر خودش باشه خوشحاله سپس غزال سر میز آنها می‌شینه و با همدیگه صحبت می‌کنند.

عزیز بهش میگه دیگه وقتش رسیده درباره یه موضوعی با هم حرف بزنیم ملک استرس گرفته و وقتی عزیز می‌خواد بهش بگه ملک تو حرفش می‌پره و میگه بحث خواهرش نازه ازم پرسید که من چیزی می‌دونم درباره‌اش یا نه عزیز منصرف میشه و به غزال میگه مادرت راست میگه خواستم ببینم وورال بهت چیزی گفته یا نه غزال بهش میگه نه چیزی نگفت فقط بهم گفت که یه روز گذاشت و رفت بدون اینکه چیزی بگه! عزیز توپراک میگه پس به تو هم دروغ گفت انقدر این دروغو به همه گفته که دیگه خودشم باورش شده! قنبر که غزال را تعقیب می‌کرد به وورال خبر میده که با عزیز توپراک داره حرف می‌زنه او سریعاً خودشو به اونجا می‌خواد برسونه که مادرش بهش میگه اون چیزی بهش نمیگه چون چیزی اصلاً نمی‌دونه برو دنبال خواهرت دوباره با کنعان انگار قرار گذاشته. کنعان با ایرماک رفتن وقت عقد گرفتن سپس به کافه‌ای رفتند تا اونجا چیزی بخورند ایرماک حسابی خوشحاله که وورال از راه می‌رسه و از کنعان می‌خواد از خواهرش فاصله بگیره. او میگه از همدیگه جدا شدیم اومده بودیم حرف بزنیم وورال قبول می‌کنه و بهش میگه اگه حرفت تموم شده بریم ایرماک قبول می‌کنه و با هم از اونجا میرن. وقتی به خونه میره با دیدن غزال ازش می‌پرسه که عزیز چی بهت گفت؟ اون میگه هیچی فقط درباره ناز پرسید که چیزی می‌دونم یا نه منم گفتم نه. سپس به وورال میگه می‌خوام برم امشبو پیش مادرم بمونم وورال قبول می‌کنه و خودش می‌رسونتش اونجا….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی مروارید سیاه + تصویر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا