خلاصه داستان قسمت ۲۲۸ سریال ترکی قضاوت + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۲۸ سریال ترکی قضاوت هستید پس تا آخر این پست همراه ما باشید. قضاوت یک مجموعه تلویزیونی ترکی محصول شرکت آی یاپیم به کارگردانی علی بیلگین، نوشته سما ارگنکون و به تهیه کنندگی کرم چاتای است. اولین قسمت آن در ژانر درام جنایی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بسیار بینندگان مواجه شد. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. فصل سوم آن نیز از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ پخش شد و این سریال در ۹۵ قسمت به پایان رسید.

قسمت ۲۲۸ سریال ترکی قضاوت

قسمت ۲۲۸ سریال ترکی قضاوت

عثمان جعبه پیتزایی که روش علامت داره را وقتی می‌بینه می‌خوان ازش بخورن از جلوشون برمی‌داره به بهونه اینکه خودش می‌خواد اینو بخوره به کسی نمیده در آخر مجبور میشه برای عادی جلوه دادن از همون پیتزا خودش بخوره و بقیه‌اشو می‌بره بیرون می‌ندازه دور. غدیر بهش زنگ می‌زنه و ازش می‌پرسه که چیکار کرد عثمان میگه نتونستم پیتزارو به خوردش بدم سیر بود و نخورد، ازش غدیر عصبی میشه و میگه مگه من برای پر کردن شکمش اونو فرستادم؟ و باهاش دعوا می‌کنه عثمان عذرخواهی می‌کنه و ازش می‌خواد تا اونو ببخشه. غدیر از عصبانیت تلفنو قطع می‌کنه که عثمان با نگرانی به چینار میگه بدبخت شدیم حتماً به حسابمون می‌رسه. سچین یش ایلگاز و جیلین می‌مونه که موقع خواب سچین به پارلا میگه از طرف من خیالت راحت باشه من هیچ خطری واسه تو و زندگیت ندارم سپس می‌خوابن. فردای آن روز آنها چهارتایی به کلانتری میرن تا تو اتاق بازجویی سچین تمام چیزهایی که می‌دونه را براشون بازگو کنه. سچین شروع می‌کنه به تعریف کردن که من تو پرورشگاه بزرگ شدم برای اینکه بتونم خرجمو بدم تو خونه یه نفر کار می‌کردم آشپزی نظافت و هر کاری که از دستم بر میومد. بعد از چند وقت اون خانم که اسمش نجلا بود یه پسر داشت که از من بزرگتر بود توجه خاصی به من داشت و با همدیگه وارد رابطه شدیم.

مادرش نجلا خانم هم خیلی منو تحویل می‌گرفت همه چیز خیلی خوب بود خیلی عاشقش بودم تا اینکه ۱۸ سالم تموم شد و اومد دنبالم و منو برد به خونه خودشون تا اونجا بمونم دیگه. اگه می‌دونستم با رفتنم بدترین کار ممکنو با خودم می‌کنم هیچ وقت این کارو نمی‌کردم یه شب تو اتاقم در حال خوندن کتاب بودم که تورگوت اومد پیشم و بهم یه لباس داد و ازم خواست که بپوشمش و باهاش برم جایی با دیدن اون لباس گفتم من همچین چیزی نمی‌پوشم اما مجبورم کرد و بهم گفت از خودمون فیلم گرفتم اگه کاری که میگم نکنی تو فضای مجازی و همه جا پر می‌کنم منم مجبور شدم که باهاش همراه بشم. منو مجبور می‌کرد که با افراد مهم پولدار مقام‌دار وارد رابطه بشم و ازشون فیلم بگیرم اینجوری اونارو تلکه می‌کردن با نجلا خانم در میون گذاشتم اما انگار اونم خبر داشته از اول و همش نقشه بوده. یه روز منو دزدیدن و بردنم به خونه‌ای که کلی دختر مثل من اونجا بود و با کلی نگهبان از اونجا محافظت می‌کردند. همه آنها متاثر شدند از بلاهایی که سرش اومده، سچین میگه زد و یه روز فهمیدم که حامله ام اصلاً نمی‌دونم پدرش کی بود اصلاً نفهمیدم بچه‌ام دختر بود یا پسر تا به دنیا اومد ازم گرفتنش و منو همونجوری خونی و مالی بیرونم کردن و شروع می‌کنه به گریه کردن جیلین و پارلا باهاش احساس همدردی می‌کنند. ایلگاز و ارن با حالی بد از اتاق بازجویی بیرون میرن…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی قضاوت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا