خلاصه داستان قسمت ۲۱۸ سریال ترکی قضاوت + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۱۸ سریال ترکی قضاوت هستید پس تا آخر این پست همراه ما باشید. قضاوت یک مجموعه تلویزیونی ترکی محصول شرکت آی یاپیم به کارگردانی علی بیلگین، نوشته سما ارگنکون و به تهیه کنندگی کرم چاتای است. اولین قسمت آن در ژانر درام جنایی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بسیار بینندگان مواجه شد. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. فصل سوم آن نیز از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ پخش شد و این سریال در ۹۵ قسمت به پایان رسید.
قسمت ۲۱۸ سریال ترکی قضاوت
جیلین با مرجان بعد از مدرسه میرن به مغازه و شروع میکنن به خریدن لباس هایی که مرجان دوست داره اونجا وقتی مرجان تو اتاق پرو هست دوتا زن درباره مرجان حرف میزنن که جیلین ازشون میپرسه شما از کجا میشناسین دخترمو؟ آنها میگن که آیلین خانم خواهرتون تو فضای مجازی زیاد از مرجان و شما گفته از اونجا میشناسیمش جیلین کلافه میشه از این کار آیلین همان موقع مرجان از اتاق پرو میاد که جیلین از دیدنش خوشحال میشه و ازش تعریف میکنه. سپس باهم میرن سمت خونه. شب عثمان در حال حرف زدنه که الیف اسلحه ای تو باغچه پیدا میکنه و میره پیش عثمان و بهش میگه که بابا چرا برای من اسباب بازی پسرونه گرفتی؟ و بهش اسلحه رو نشون میده که عثمان جا میخورن و سریع ازش میگیره و میگه اسنو واسه داداش جان گرفتم واسه تو اون عروسکی که میخوایو میخوام بخرم و ازش میخواد تا به کسی چیزی نگه. تو خونه مرجان میره لباس هاشو میپوشه و به ایلگاز نشون میده اونا ازش تعریف میکنن. فردای آن روز جیلین و ایلگاز باهم مرجان را به مدرسه میرسونن و ایلگاز میره کلانتری و جیلین اونجا میمونه و با دیدن آیلین باهاش درباره فضای مجاری حرف میزنه و میگه دیگه چیزی نزار و هرچیم گذاشتی پاک کن این آخرین هشدارمه!
تو کلانتری طبق تحقیقات متوجه میشن که کارگردان میخواسته اونور از فیلم حذف بشه واسه همین نقشه خودکشیشو کشیده تو فیلم. ایلگاز و ارن ازش بازجویی میکنن که آنها میگن اسلحه الکی یه چیز عادیه تو صحنه فیلمبرداری نمیدونم چجوری واقعی شده بوده! آنها میپرسن اونور با کسی مشکلی نداشته؟ آنها میگن نه فقط همسر یکی از همبازیاش از اونور خوشش نمیومد و ازش میخواست تا با اون همبازی نشه آنها ازش میخوان تا اطلاعات اونو بنویسن واسش. معلم مرجان به جیلین میگه میتونین برین مرجان عادت کرده به اینجا او با ماشینی که یکتا واسش آورده میره به کلانتری پیش ایلگاز. ایلگاز آدرس تولین را که میخواسته پیدا کرده و میده بهش و جیلین میگه میرم اونجا تو برو دنبال مرجان. او میره به آدرس که میبینه تولین تو سوپرمارکت کار میکنه. اونجا باهم حرف میزنن و متوجه میشه که یکتا به دروغ بهش گفته بوده که دخترت مرده تولین با فهمیدن اینکه دخترش زنده بوده این همه سال بهش حمله عصبی دست میده و نمیتونه نفس بکشه…