خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی مروارید سیاه + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی مروارید سیاه می باشید همراه ما باشید. سریال ترکی مروارید سیاه (Siyah İnci) به کارگردانی بنال طیری در سال ۲۰۱۷ برای شبکه استار تی وی ترکیه ساخته شد. فیلمنامه این اثر توسط یکتا تورون نوشته شده و در ژانر درام و عاشقانه قرار دارد. سریال داستان عشق پرشور هازال، با بازی هانده ارچل، و کنعان، با بازی تولگاهان ساییشمان را روایت می کند. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هانده ارچل Hande Erçel، تولگاهان سایسمان Tolgahan Sayisman، برک هاکمان Berk Hakman و….
قسمت ۱۶ سریال ترکی مروارید سیاه
غزال میره به اتاق کنعان تو شرکت و بهش میگه که این بازیارو تموم کن دست از این بچه بازیا بردار و برگرد! من شوهرمو دوست دارم زندگیمو دوست دارم ما دیگه باهم کاری نداریم! کنعان بعد از کمی بحث کردن بهش میگه که من فقط برای تجارت و پول دارم این کارو میکنم نه چیز دیگهای در ضمن دیگه فکر و خیالی درباره تو ندارم هرچی بوده تموم شده من خودم کسی تو زندگیمه و خیلی هم خوشحالم. غزال با شنیدن این حرف جا میخوره و به زور جلوی گریهشو نگه میداره سپس از اونجا میره. ابرو اونو تو شرکت میبینه و با خودش میبره جایی تا باهاش حرف بزنه غزال همه چیزو بهش میگه و گریه میکنه که ابرو ازش میخواد خودشو جمع و جور کنه. غزال بهش میگه تازه بهم گفت کسی تو زندگیشه ابرو شوکه میشه و بهش میگه نه بابا مگه میشه؟ اون برای اینکه تو رو حرص بده اینجوری گفته! غزال میگه فکر نکنم خیلی جدی بود و گریه میکنه که ابرو جا می خوره. سینان با مادرش تماس تصویری میگیره و بهش خبر میده که شریکت با تزریق سرمایه موافقت کرده داداش وورال هم برای اینکه سرمایه زیادی تزریق کنند مبلغ بالایی گفته به بهونه خرید کشتی. جانان به وورال میگه کار اصلاً خوبی نیست قبول نکن و اینو جدی نگیر اما وورال میگه بهتره تو این کارا دخالت نکنی میدونم دارم چیکار میکنم و تلفنو قطع میکنه.
شب ایرماک بورک پنیری که به کمک غزال درست کرده را برای کنعان میبره او با خوردن بورک یاد بورکی میوفته که غزال واسش درست کرده بود. ایرماک بهش میگه که اینو به کمک زن داداشم درست کردم که کنعان میفهمه دستپخت غزاله. ایرماک از کنعان میخواد تا رابطهشونو علنی کنند کنعان قبول میکنه و میگه به وقتش اونم انجام میدیم خیالت راحت. غزاله وقتی به اتاقش میره رو تختش عکس وورال با دختری شبیه خودشو میبینه که شوکه میشه. وقتی وورال میره پیشش غزال میگه این کیه؟ وورال میگه اینو خودم گذاشتم اینجا چون وقتشه دربارهاش با همدیگه صحبت کنیم و ادامه میده که این ناز همسر سابقمه که منو ول کرد و رفت دو سال پیش. غزال با بغض و چشمان اشکی بهش میگه همه این بلاهارو فقط به خاطر اینکه شبیه زنت بودم سرم آوردی؟ به خاطر این آینده منو نابود کردی؟ سپس بعد از کمی دعوا کردن باهاش از خونه میره بیرون. غزال تو ساحل به مادرش زنگ میزنه اما جواب نمیده او سمت خونه مادرش میره و هرچی در میزنه و از مادرش میخواد تا درو باز کنه که فقط ببینتش ملک درو باز نمیکنه و بهش میگه از اینجا برو نه منو اذیت کن نه خودتو! در آخر غزال از اونجا میره….