خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی مروارید سیاه + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی مروارید سیاه می باشید همراه ما باشید. سریال ترکی مروارید سیاه (Siyah İnci) به کارگردانی بنال طیری در سال ۲۰۱۷ برای شبکه استار تی وی ترکیه ساخته شد. فیلمنامه این اثر توسط یکتا تورون نوشته شده و در ژانر درام و عاشقانه قرار دارد. سریال داستان عشق پرشور هازال، با بازی هانده ارچل، و کنعان، با بازی تولگاهان ساییشمان را روایت می کند. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هانده ارچل Hande Erçel، تولگاهان سایسمان Tolgahan Sayisman، برک هاکمان Berk Hakman و….
قسمت ۱۴ سریال ترکی مروارید سیاه
غزال از سر میز شام بلند میشه و میره طبقه بالا که دافنه جلوشو میگیره و بهش میگه من درکت میکنم وضعیت خیلی سختی داری نامزد سابقت با شوهر فعلیت شریک شدن سپس باهاش صحبت میکنه و بهش میگه که میتونه روش حساب کنه و باهاش درد و دل کنه اما غزال چیزی بروز نمیده و میگه چیزی که میگی درسته ولی کنعان تموم شده است واسه من همون موقعی که به وورال بله گفتم و میره تو اتاقش. جانان پیش بقیه برمیگرده و بهشون میگه این قرارداد فسخه فکر کردی من زیر بار شراکت با این ماهیگیر میرم؟ کنعان بهش میگه قرارداد کاملاً رسمیه و فسخ کردن شما یعنی فسخ یه طرفه و باید جریمه هنگفتی بپردازین بعد از کمی بحث کردن کنعان از اونجا میره. تو حیاط به سینان میگه که الان برگردی تو کلی سوال جوابت میکنن که بفهمن کی پشت منه بندو به آب نده! سینان میگه من میدونم باید چیکار کنم ولی وورال را دست کم نگیر اون خیلی باهوشه دیر یا زود میفهمه که عزیز توپراک پشتته کنعان میگه تا اون موقع به هدفمون رسیدیم و از اونجا میره. سینان به خونه رفته که مادرش باهاش دعوا میکنه به خاطر این کارش وورال باهاش بحث میکنه که او از قصد کنعان را نامزد سابق غزال خطاب میکنه.
وورال از کوره در میره و به گردن سینان میچسبه که اونو خفه کنه که سعی میکنند جلوشو بگیرن و سینان را نجات بدن اما موفق نمیشن غزال میره پایین و وورال با دیدن او گردن سینان را ول میکنه غزال با حالت تاسف به اتاقش برمیگرده. کنعان برای انتقام و عملی کردن نقشهاش به ایرماک نزدیک شده و یک ماهی هست که با همدیگه وارد رابطه شدن اما به صورت پنهانی ایرماک هر وقت میخواد به کنعان نزدیک بشه و ببوستش کنعان به بهونهای ازش فاصله میگیره. خدمه خونه طبق نقشه دافنه که بهشون گفته بود غزال را ناز خطاب میکنند اون نسبت به اسم ناز حساس میشه و سر میز صبحانه از ایرماک میپرسه ماجرای ناز چیه که منو ناز خطاب میکنن؟ جانان به اونجا میاد و باهاش بحث میکنه که به جای این سوالها شوهرتو بدرقه کن غزال بهش میگه خیلی دوست داری خودت این کارو بکن هرچند این کارو داری انجام میدی سپس به اتاقش میره. جانان از دخترها میپرسه که این ماجرای ناز چیه؟ آنها بهش میگن انگاری خدمه بهش ناز گفتن برای چندمین بار. دافنه وقتی به اتاقش میره اون خدمه بهش میگه اگه بفهمن من گفتم خیلی واسم بد میشه دافنه میگه اندازه حقوق یک سالت گرفتی من هواتو دارم خیالت راحت…