خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی مروارید سیاه + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی مروارید سیاه می باشید همراه ما باشید. سریال ترکی مروارید سیاه (Siyah İnci) به کارگردانی بنال طیری در سال ۲۰۱۷ برای شبکه استار تی وی ترکیه ساخته شد. فیلمنامه این اثر توسط یکتا تورون نوشته شده و در ژانر درام و عاشقانه قرار دارد. سریال داستان عشق پرشور هازال، با بازی هانده ارچل، و کنعان، با بازی تولگاهان ساییشمان را روایت می کند. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هانده ارچل Hande Erçel، تولگاهان سایسمان Tolgahan Sayisman، برک هاکمان Berk Hakman و….
قسمت ۱۰ سریال ترکی مروارید سیاه
کنعان موقع رفتنش به غزال میگه این ماجرا اینجا تموم نمیشه بعد از رفتن کنعان مادر غزال باهاش صحبت میکنه و میگه بیا از خر شیطون پایین بیا زندگی خودت و اون پسرو به هم نریز! اما بعد از چند دقیقه وورال با افرادش به دنبال غزال اومدند که غزال با وورال راهی میشه. پدر غزال به همسرش میگه تو حاضر نمیشی؟ او بهشون میگه که من اصلاً تو این مراسم نمیام پدر غزال میگه باشه نیا سپس رو به ابرو میگه ما سریع بریم که صاحب مجلس محسوب میشیم دیر نکنیم. مراسم عروسی وورال و غزال شروع شده ولی غزال تو اتاق داره گریه میکنه و گردنبند مروارید سیاهی که کنعان بهش داده را تو دستش گرفته و گریه میکنه. ابرو میره پیشش و بهش میگه این. ول کن دیگه باید بری الان بیرون خودتو جمع و جور کن! آرایشتو خراب کردی! غزال با ابرو کمی صحبت میکنه که ابرو بهش میگه اصلاً میخوای بری بیرون همه چیزو به هم بزنی و دوباره برگردی پیش کنعان؟ اما غزال از اتفاقهایی که میتونه بیفته استرس میگیره و قبول میکنه که به این ازدواج تن بده. خدمه از مهمانها با خاویار پذیرایی میکنند که پدر غزال تو خوردن زیادهروی میکنه ابرو بهش میگه همه دارن به ما نگاه میکنن بسه آبرومونو بردی اما او بهش میگه بزار هر فکری که میخوان بکنن، بکنن یه شبه میخوام خوش بگذرونم.
مادر وورال جانان با دیدن آنها حرص میخوره و به دخترش میگه ببین وورال مجبور کرده ما با چه کسایی هم صحبت بشیم! پدر غزال میره غزال را به جایگاه عقد بیاره مراسم عقد شروع میشه و کنعان با اسلحه از دور آنها را نشونه گرفته عزیز آقا پیشش میره و ازش میخواد تا این کارو نکنه و بهش میگه اگه دلت خنک میشه منو بزن! کنعان اسلحه را میاره پایین مراسم عقد به خوبی برگزار میشه و بعد از بله گفتن غزال صدای چند تا تیر هوایی پشت سر هم میاد همه میترسند و از مراسم میرن. تو اون شلوغی غزال کنعان را میبینه و به ابرو میگه که نکنه کار کنعان بوده من اونو دیدم اما ابرو بهش میگه نه حتماً توهم زدی. غزال بعد از مراسم وقتی به اتاقش میره میبینه اونجا رو تزیین کردن میشینه گریه میکنه و لباسهاشو عوض میکنه. وقتی وورال به اونجا میره با عصبانیت از اتاق بیرونش میکنه و میگه بهت گفته بودم که باهات تو یه اتاق نمیمونم! وورال قبول میکنه و میگه فقط اومدم حالتو بپرسم و میره. فردای آن روز وورال وقتی میبینه غزال تو ساحل وایساده سمتش میره پیشش و حالشو میپرسه و میگه که گفتم بیایم ازمیر شاید برای حالت بهتر باشه! غزال میگه مهم جاش نیست مهم اینه که با کیم! فرقی نداره استانبول باشم یا ازمیر یا جای دیگه همه جا با تو واسم جهنمه! سپس میره….