خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی را قرار داده ایم با ما تا قسمت آخر این سریال همراه باشید. این سریال با نام اصلی عمر به کارگردانی جم کارچی و نویسندگی گولیزار ایرماک محصول سال ۲۰۲۴ در ژانر عاشقانه،اجتماعی و خانوادگی است. این سریال ترکی از شبکه استار تی وی پخش می شود. این مجموعه ترکی در ایران طرفداران زیادی دارد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ صلاح الدین پاشالی، مروه دیزدار، گوکچه بهادیر، باریش فالای، سیمای بارلاس، تایانچ آی آیدینش، گلچین کولتور شاهین، سرپیل گل، ملیکه گونر، ییلماز کونت، آی بایک توران، امید دومان و…
داستان سریال ترکی حسرت زندگی
عمر، پسر جوانیست که در خانواده ای مذهبی و سنتی به دنیا آمده و همراه آن ها در یکی از قدیمی ترین محله های استانبول زندگی می کند و پدرش رشاد پیش نماز مسجد بوده و عمر نیز موذن مسجد و یک معلم پاره وقت است، تا اینکه غمزه، زنی که از همسرش جدا شده به همراه پسرش به محله آنها اسباب کشی می کند، دیری نمی گذرد که عمر عاشق غمزه می شود اما خانواده اش با این عشق مخالفت می کنند و موانع متعددی را جلوی پای آنها می گذارند….
قسمت ۱۴۱ سریال ترکی حسرت زندگی
نساء در حال پیدا کردن خونه ست که تو مسیر فاطما باهاش روبرو میشه و میخواد باهاش حرف بزنه که نساء از اونجا میره و میگه اصلا وقتش نیست و میره. عمر و حاجی در به در دنبال کسایی هستن که برای عزت کار میکردن تا بتونن کسیو گیر بیارن که بیاد شهادت بده کارهای عزتو و بی گناهی طاهر رو بشه آنها کسیو پیدا نمیکنن.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۴۰ سریال ترکی حسرت زندگی
وجدان به همراه نیلوفر میرن به خونه طاهر پیش شوکران و بچه ها و بهشون میگه که اومدیم یکم باهم وقت بگذرونیم یه چایی بخوریم البته اگه نمیخواین بخوابین! شوکران میگه آخه مگه خواب به چشممون میاد؟ و میره واسه طاهر یکسری لباس و وسیله و خوراکی جمع میکنه که وجدان میره پیشش شوکران از سرمایی بودن طاهر میگه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳۹ سریال ترکی حسرت زندگی
طاهر از سر جاش بلند میشه و از همه به خاطر شکستن دلشون معذرت میخواد و میگه از همه بیشتر دل شوکرانو شکستم و ازش معذرت میخواد و میگه که من جایی جزء دل پاکت ندارم که بهش پناه ببرم سپس بعد از زدن حرفاش ساکت میشه که عمر سازشو میبره میده بهش و میگه ساکت نشو ادامه بده او به پدرش نگاه میکنه کن حاجی بهش علامت میده.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳۸ سریال ترکی حسرت زندگی
طاهر رفته به خونه پدرش و باهاش حرف میزنه که خونه رو به نام خودش بزنه اما حاجی میگه این سند پیش خودت باشه بهتره چه فرقی میکنه به اسم من یا تو در آخر این خونه را میخواستم واسه شماها بزارم دیگه. بعد از کمی حرف زدن طاهر میگه که واسه شب از کبابی محله جا رزرو کردم تا خانوادگی باهم غذا بخوریم خیلی وقته باهم غذا نخوردیم.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳۷ سریال ترکی حسرت زندگی
طاهر ادارو رسونده مدرسه و بهش میگه اگه بخوای خودمم میام تو کنارت میشینم اینجوری شاید یه چیزیم یاد گرفتم. ادا میگه دیگه چی! که اینجوریم مسخره ام کنن؟ طاهر میگه بزار هرچی خواستن بگن باهم جوابشونو میدیم. امینه ادارو میبینه و بغلش میکنه و میگه خوش اومدی خوشحال شدم که دیدمت سپس با دیدن طاهر بهش میگه چیه؟.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳۶ سریال ترکی حسرت زندگی
بعد از آروم شدن بچه ها تو بغل مادرهاشون راهی میشن تا برن خونه شون که عمر میگه من میرسونمتون طاهر از شوکران میخواد تا اجازه بده اونم بیاد خونه شوکران دعوا میکنه باهاش و میگه که تو چه منجلابی انداخته بودنشون و نزدیک بوده قاتل بشه ادم دزدیدیم چاقو کشیدیم همش مقصرش تویی! طاهر جا میخوره که ادا به مادرش میگه که بابام خیلی تلاش کرد.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳۵ سریال ترکی حسرت زندگی
غمزه با پسرش در حال بازی کردنه که عمر میره پیششون و میگه منم راه میدین به بازی؟ تونا میگه بیا جای من، من خیلی بازی کردم. بعد از کمی حرف زدن تصمیم میگیرن برن بخوابن که شوکران به عمر زنگ میزنه و میگه زنی که بچه هارو دزدیده بودو ما دزدیدیم آوردیم خونه عمر جا میخوره که غمزه فکر میکنه شعله زنگ زده دوباره بهش میگه چیه؟.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳۴ سریال ترکی حسرت زندگی
حاجی میره رستوران و با نساء حرف میزنه درباره اوزگور و میگه ماجرا چیه؟ هاکان چی میگه؟ نساء میگه که هیچی ما باهم حرف زدیم اون از احساسش بهم گفت منم گفتم که بهش حس دارم ولی گفتم چون هنوز متعهلم نمیشه حاجی میگه پس باید زودتر جدا بشین و تا اون موقع نباید همدگیرو ببینین هنوز شوهر داری!.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳۳ سریال ترکی حسرت زندگی
غمزه میره خونه شعله و بهش میگه که عمر اینجاست؟ او جا میخوره و میگه چی میگی؟ برو حوصله تو ندارم غمزه میره داخل و شروع میکنه به گشتن خانه که شعله میگه اگه نری الان زنگ میزنم به پلیس! غمزه بهش میگه اعتراف کن کسی اینجا نیست بگو که دارم تلاش میکنم خودمو به عمر نزدیک کنم و بدستش بیارم شعله میگه قبلا واست دلم میسوخت.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳۲ سریال ترکی حسرت زندگی
معلم تونا با عمر تماس میگیره و میگه فردا بیاین تا باهم درباره تونا حرف بزنیم علاقه اش به درسها کم شده عمر قبول میکنه. همان موقع تونا میاد اونجا و عمر میگه چرا نرفتی خونه اومدی اینجا؟ تونا میگه اومدم با شعله خانم حرف بزنم هست؟ همون موقع شعله میاد که عمر به تونا میگه بریم بیرون باهم حرفم بزنیم تونا به شعله میگه تو هم میای؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳۱ سریال ترکی حسرت زندگی
عالیه تو محل زندگی جدید بچه ها باهاشون حرف میزنه و قوانینو یکبار دیگه میگه که نیلوفر تو روش وایمیسته و باهاش دعوا میکنه که عالیه سیلی تو صورتش میزنه و بهش میفهمونه که اونجا باید چه جوری رفتار کنه همگی از ترس سر جاشون نشستن و مثل بید به خودشون میلرزند..…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳۰ سریال ترکی حسرت زندگی
غمزه با عمر سر شعله دوباره دعوا میکنه و میگه تقصیر اون بود که من تو این وضعیت افتادم اون زنیکه منو به اون روز انداخت! به کی باید بگم؟ نمیخوام پسرم باهاش رفت و آمد کنه! تو هرچقدر میخوای برو پیشش! عمر باهاش بحث میکنه و میگه تو الان چی داری میگی؟ تو اصلا میدونی اون تونا تورو تو چه وضعیتی دیده؟.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲۹ سریال ترکی حسرت زندگی
غمزه سر قرار با صاحب کار جدیدش رفته که عزته ولی غمزه اونو نمیشناسه. آنها باهم حرف میزنن که غمزه از حرف های عجیب غریب اون مرد جا میخوره و وقتی میفهمه که او از بچه تو شکمش خبر داره ازش میپرسه شما از کجا میدونین؟ او میگه از وجودت از ذهن و روحت میتونم بفهمم. شب نساء به امینه میگه که باهم یکم حرف بزنیم؟.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲۸ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر میره دم مطب که نوران و غمزه را دم در میبینه. او غمزه را سرزنش میکنه که چرا تنهایی اومده غمزه میگه نمیخواستم عمو تو چشمات ببینم اینجوری راحت تر بودمسپس میگه بریم که عمر میگه میخوام برم با خود دکتر خودم صحبت کنم غمزه جلشو میگیره و میگه من میخوام هرچی سریعتر از اینجا برم حالم بد میشه اینجا باشم و عمر را راضی میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲۷ سریال ترکی حسرت زندگی
طاهر به خانه میره و لباس های ادا با نیلوفر بهشون میده. عمر رفته پیش تونا و بهش میگه تو فقط از این ماجرا برمیای و میتونی مادرتو راضی کنی! سپس باهاش حرف میزنه و باهم میرن پیش غمزه. تونا با غمزه حرف میزنه و ازش میخواد تا خودشو تو دردسر نندازه چون اگه اتفاقی واسش بیوفته اون خودشو تو دردسر میندازه مثل یامان سپس از اونجا میره.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲۶ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر وقتی متوجه میشه غمزه نیست میوفته دنبالش ولی پیداش نمیکنه او با نوران حرف میزنه و بهش میگه غمزه اومد اونجا بهم خبر بده. طاهر ادا و نیلوفر را میبره به داخل خانه پدربزرگش اونا داد میزنن و میگن که ما باید بریم مامانامون نگران میشن اما طاهر بهشون میگه من شمارو آدم میکنم اون مادرهاتونم آدم میکنم…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲۵ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر غمزه را میبره جلوی یه فروشگاه بچگانه و عمر میگه بریم یکم خیالپردازی کنیم تا حالمون بهتر بشه. تو فروشگاه لباس میبینن و عمر میگه به دلم افتاده دختره و همش لباس دخترونه میبینن سپس یه دست لباس میگیرن و میرن. حاجی با گل چیچک میره خانه زرین و ازش میخوان تا با پدر چیچک بیان اونجا…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲۴ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر وقتی شب به خانه رفته غمزه گریه میکنه بابت اتفاق پیش اومده که عمر اونو آروم میکنه و سعی میکنه دلداریش بده. طاهر به خانه میره که ادارو با عصبانیت صدا میزنه او به نیلوفر میگه وای بابام اومد! یعنی چیزی فهمیده؟ حتما عکسامو دیده! و میترسه که وقتی میره به سالن طاهر بهش میگه که نباید میزاشتم بری اون مدرسه مقصر اون اتفاق تویی!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲۳ سریال ترکی حسرت زندگی
امینه حالش بده که نساء با دیدنش بغلش و آرومش میکنه. سپس میرن پیش یامان که زرین با دیدن اونا بهشون میگه برین بیرون سپس به امینه میگه همش تقصیر تو و اون دختر عموی نحست بود! هاکان چیچک و زرین را میبره بیرون تا هوایی بخورن امینه از بقیه میخواد برن و اونو تنها بزارن باهاش.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲۲ سریال ترکی حسرت زندگی
امینه میبینه یامان با دوستاش جمع شدن و میخوان برن بیرون از مدرسه. امینه به یامان میگه با اون تولگا درگیر نشیا میدونی که چجور آدمیه! با کیا میپلکه! یامان میگه خیالت راحت کاری نمیکنم. سپس از همدیگه جدا میشن و میگه من باید برم دنبال ادا حتما رفته پیش عموم انگاری وسط کلاس درس زده بیرون.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲۱ سریال ترکی حسرت زندگی
شعله رفته پیش مدیر مدرسه ادا و بهش پیشنهاد میده تا اونجا آتلیه تقاشی راه بندازه برای بچه ها او قبول میکنه. عمر ادارو میبره تو کلاس درسش اونجا شعله را میبینه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ او میگه مدیر مدرسه از دوستای پدرمه ازم خواست بیام آتلیه نقاشی واسه بچه ها راه بندازم عمر میگه چه جالب این همه مدرسه هست…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲۰ سریال ترکی حسرت زندگی
سر میز شام طاهر به ادا و آدم میگه که میتونین برین از فردا مدرسه نیلوفر تو هم میتونی بری سرکارت دوباره ولی وجدان و شوکران جایی نمیرین و همینجا میمونین بعد از کمی دعوا کردن طاهر بالاخره میگه باشه فقط فردا میرین به اون مراسم بعد برمیگردین تو خونه فهمیدین؟ و میره. هاکان میره پیش نساء و سعی میکنه بهش نزدیک بشه و دلشو نرم کنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱۹ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر تو کافه با غمزه حرف میزنه و بهش میگه که شعله بهش گفته بود و آدرس داد غمزه حسابی عصبی میشه و میخواد بره به حسابش برسه که عمر جلوشو میگیره و سعی میکنه آرومش کنه و میگه الان ولش کن بیا به لحظه ای که صدای بچه مونو واسه اولین بار شنیدیم برگردیم نزاریم هیچ چیزی خوشحالیمون خراب کنه باشه؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱۸ سریال ترکی حسرت زندگی
امینه و یامان رفتن به پایین پنجره خونه شوکران و بهشون خبر دستگیری آتیلارو میدن آنها خوشحال میشن و وجدان میر به ادا و نیلوفر این خبرو میده که اونا حسابی خوشحال میشن و خداروشکر میکنن که این قضیه کاملا تموم شد و رفت. طاهر و عمر میرن جلوی در دادسرا و با دیدن آتیلا همه به طرفش هجوم میارن و طاهر هم میخواد…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱۷ سریال ترکی حسرت زندگی
نیلوفر تو خونه کلافه شده و شروع میکنه به دعوا کردن که وجدان میگه دردت چیه؟ مگه نمیگفتی بابام بابام خوب بیا اینم بابات! چی میخوای دیگه؟ نیلوفر میگه من آزادیمو میخوام دارم اینجا دیوونه میشم! سپس به ادا تو یه چیزی بگو! ادا میگه واسه من فرقی نمیکنه من کلا نمیتونم برم بیرون نمیتونم حتی تو روی کسی نگاه کنم یعنی درم باز کنه نمیرم جایی…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱۶ سریال ترکی حسرت زندگی
صادق تو خونه به خانواده میگه که قصد داره ماشین بخره. عمر و غمزه در حال رفتن به خونه هستن که ون مشکی تو کوچه وایمیسته و حاجی رشاد را میندازن بیرون عمر و غمزه میرن پیشش و میپرسن چخبره؟ حالت خوبه؟ حاجی میگه خوبم فقط باید طاهرو پیدا کنیم بریم خونه سپس به عمر میگه به نساء و طاهر زنگ بزن بگو بیان اون قبول میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱۵ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر به غمزه میگه من متوجه نشدم من دارم پدر میشم؟ تو موضوع به این مهمیو بهم نگفتی؟ واقعا اینجوری باید میفهمیدم؟ شعله میخواد از آب گل آلود ماهی بگیره و به غمزه میگه حالا تو چرا ناراحتی؟ غمزه میگه به توچه؟ هان؟ به تو چه؟ چرا تو و داداشت از زندگیمون گم نمیشین بیرون؟ دست از سرمون بردارین!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱۴ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر میره گالری و به شعله میگه که دیگه نمیاد گالری حتی برای آردا و میره که شعله با عصبانیت رنگ روغن را میریزه روی تابلو. حاجی وقتی از شوکران میفهمه که اونارو زندانی کرده با عمر میره به محل کار طاهر. نگهبان ها بهشون میگن که پای ممبر حاج آقا رفتن بفرمایید تو اتاقشون تا کارشون تموم بشه اما اونا میگن ما هم میریم اونجا و راه میوفتن.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱۳ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر با پدرش و صادق و هاکان به محل آتیلا رفتن. اونجا پیش امینه و یامان میرن و اونارو نجات میدن و درگیر میشن آتیلا و نورگل از سر و صداها به اونجا میرن و میگن چخبره اینجا؟ و اسلحه میگیره سمتشون که هاکان بهش میگه اگه جرأت داری بزن ببین چجوری میزنمت! صدای ماشین پلیس میاد و اونا فرار میکنن و آتیلا میگه کارمون اینجا تموم نشده عمر برمیگردم!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۲ سریال ترکی حسرت زندگی
وجدان میره خونه شوکران و وقتی میفهمه طاهر میخواد نیلوفر اونجا نگه داره میگه خوبه پس قرار اینجا باهم زندگی کنیم خوبه و میشینه که شوکران به طاهر چشم دوخته. نساء تو خونه استرس داره که چیشده بعد از چند دقیقه هاکان به اونجا میره که نساء میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ برو الان عمر میخواد بیاد اینجا تورو ببینه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۱ سریال ترکی حسرت زندگی
حاجی رشاد به ادا میگه حاضرشو بریم خونه ما بهتره پدر و مادرت برگشتن تورو اینجوری نبینن زنگ در خانه زده میشه که ادا استرس میگیره اما حاجی رشاد میگه عموته نترس او به داخل میره. آنها با دیدن ظاهر عمر میگن چیشده؟ عمر میگه بابا باید بریم پیش دادستانی اینا خیلی خطرناکن! ادا میگه نه اینجوری همه میفهمن!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱۰ سریال ترکی حسرت زندگی
حاجی سر میز صبحانه به عمر میگه بریم پیش وکیل نساء باهاش حرف بزنیم نساء باهاش حرف زده ماجرارو گفته عمر بهش میگه میشه من نیام؟ حاجی میگه اگه کار واجب داری نیا خودم میرم چیچک میگه نه بابا یعنی پدرتو تو این وضعیت میخوای تنها بزاری؟ عمر با کلافگی میگه اگه دخالت نکنین ما خودمون بین خودمون حل میکنیم!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۹ سریال ترکی حسرت زندگی
وجدان با عمر تماس میگیره و ازش میخواد بره اونجا عمر میگه باز چیشده؟ چرا به من زنگ زدی؟ وجدان میگه واسه خودم نیست ادا و امینه اینجان یه مشکلی واسشون پیش اومده نزار بقیه بفهمن بیا اینجا حرف بزنیم. عمر میخواد بره که غمزه میپرسه کجا؟ او بهش پنهانی میگه که انگار مشکلی واسه ادا پیش اومده رفته پیش وجدان باید برم اونجا…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۸ سریال ترکی حسرت زندگی
ادا رفته سر قرار با مردی که تو رستوران منتظرش بود. اونجا با اکراه میشینه و حالش اصلا خوب نیست در آخر گریه اش میگیره که اون مرد میره سراغش تا آرومش کنه اما ادا پسش میزنه و میگه دست به من نزن و گریه میکنه که اون مرد با عصبانیت سیلی تو صورتش میزنه و پرت میشه رو زمین.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۷ سریال ترکی حسرت زندگی
دوئو با عمر قرار گذاشته تا باهم حرف بزنن آنها باهم میرن به رستوران خانوادگی تا اونجا باهم حرف بزنن. دوئو سعی میکنه راضیش کنه تا برگرده و آردا را بهونه میکنه عمر میگه من آردارو میبینم فقط اونجا دیگه کار نمیکنم دوئو میگه ولی آردا فقط اونجا میاد چون فقط به شعله اعتماد داره! و در آخر راضیش میکنه تا با خودش ببرتش آتلیه پیش آردا.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۶ سریال ترکی حسرت زندگی
نِهزات رییس غمزه هم به دیدن و دستبوسی همون رئیس طاهر و نورالدین میره. بعد از مسجد طاهر به حاجی میگه بابا نمیای خونه صبحانه؟ او میگه نه جایی کار دارم شما برین طاهر میگه به خاطر دعوای دیشبت با چیچک خانمه که نمیای؟ حاجی جا میخوره که طاهر میگه خونه کوچیکه صداها میرسه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۵ سریال ترکی حسرت زندگی
ادارو به اتاقی میبرن که آتیلا اونجاست. آتیلا توی یه لیوان نوشیدنی دارو میریزه، وقتی ادا به اونجا میره با دیدنش میگه اینجا چخبره؟ تو کل شب اینجا بودی؟ آتیلا نورگل و بقیه را سرزنش میکنه و از اونجا میگه برن بیرون.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۴ سریال ترکی حسرت زندگی
شعله با دوستش دوئو تو خونه حرف میزنه و بهش میگه که یادت نره نقشتو خوب بازی کنی باید مثل عاشقا بهم نگاه کنی باشه؟ زنگ در زده میشه و غمزه وارد میشه او با دوئو آشنا میشه دوئو ازش میخواد یه لحظه پیشش بره و بهش میگه که میخوام به شعله پیشنهاد ازدواج بدم به نظرتون این انگشتر قشنگه؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۳ سریال ترکی حسرت زندگی
حاجی به طاهر زنگ میزنه و ازش میخواد آدرسو بده میخواد بیاد اونجا پیشش طاهر قبول میکنه. غمزه در حال رفتن به بانکه که نزاحت جلوشو میگیره و ازش میخواد تا باهم کمی حرف بزنن. او درباره رابطه اش با عمر میپرسه که غمزه به دروغ میگه خیلی خوبیم تازه الان باهم رستوران بودیم نزاحت میگه خوبه من حرفم شعله و عمره!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰۲ سریال ترکی حسرت زندگی
حاجی رشاد به خونه میره که عمر ازش میپرسه ماجرای باج گیری چی بوده؟ حاجی میگه نمیدونم چیزی نپرسیدم نمیخوامم بدونم سپس ازش میپرسه غمزه کجاست؟ خوابن؟ عمر میگه رفت حاجی جا میخوره و میگه چی؟ کجا رفت؟ چیچک میگه این موقع شب وسایلشو جمع کرد رفت حاجی میپرسه چرا؟ ماجرای خونه؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۱ سریال ترکی حسرت زندگی
نیلوفر گریه میکنه و حسابی حالش بد شده که بهش آب میدن و آرومش میکنن. طاهر میره به حسن زنگ میزنه تا ببینه میتونه بفهمه وجدان کدوم کلانتری رفته یا نه او اسم و فامیلشو میگیره. طاهر و حاجی رشاد میخوان برن سمت کلانتری که طاهر بهش میگه شما نیاین بهتره بابا هم خسته میشی هم معلوم نیست واسه چی…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰۰ سریال ترکی حسرت زندگی
طبق گفته حاجی طاهر رفته دوتا تخت جدا از هم خریده برای خودش و چیچک و تو اتاق برده چیچک جا خورده ولی خودشو جمع و جور میکنه و میگه من برم میزو بچینم. بعد از چند دقیقه عمر به اونجا میاد و به حاجی میگه نگران حال تونا بودم اومدم حاجی ازش میخواد بمونه و باهم حرف بزنن سپس ازش میخواد…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۹ سریال ترکی حسرت زندگی
هاکان رفته جلوی دادسرا و با گل میره سمت وکیل و ازش معذرت میخوادو میگه که اشتباه کردم شیطون گولم زد به خدا نمیفهمیدم دارم چیکار میکردم! وکیل میگه این حرکات چیزیو عوض نمیکنه نساء میخواد طلاق بگیره منم ازت شاکیم به مجازاتتم میرسی هاکان عصبی میشه و یقه شو میگیره که وکیل میگه!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۸ سریال ترکی حسرت زندگی
حاجی رشاد رفته خونه نساء تا بپرسه ماجرای تونا چی شد؟ پیدا شد؟ آنجا کمی باهم صحبت میکنن و حاجی برای اینکه اونو تنها گذاشتن و پشتش نبودن گلگی میکنه فاطما خانم میاد بیرون و با حاجی دعوا میکنه که شما حتی نتونستین از نوه من مراقبت کنین! آنها باهم بحث میکنن که غمزه و تمر از راه میرسن…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۷ سریال ترکی حسرت زندگی
شوکران میره پیش ادا و دوباره ازش میپرسه که پولو از کجا آورده او باهاش دعوا میکنه که چرا انقدر من سین جیم میکنی؟ شوکران میگه نکنه دزدی کزدی! او میگه دزدی چیه دیگه خودم تلاش کردم درآوردم! شوکران میگه چجوری؟ او به دروغ میگه یه بوفه کتاب نزدیک مدرسه بود که ازم خواستن اونجا بمونم منم از اونجا این پولو درآوردم!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۶ سریال ترکی حسرت زندگی
نساء رفته پیش وکیل تا باهاش حرف بزنه که او بهش میگه هاکان اومد پیشم تا تهدیدم کنه که مانع جدایی شما بشم من از این چیزا نمیترسم و پیگیر این کار میشم تا مجازات بشه ولی خواستم بگم راه طولانیه در پیش دارین با همچین ادمی. هاکان وقتی میبینه خبری از وکیل نمیشه عصبی میشه و به وجدان میگه نکنه این نقشه جواب نداده باشه!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۵ سریال ترکی حسرت زندگی
مادر حاجی رشاد با گل چیچک درد و دل میکنه و میگه همه بچه هام از من خجالت میکشن واسه همین رشاد هم نمیخواد من تو عروسیش باشم گل چیچک اونو آروم میکنه و میگه این چه حرفیه و مجابش میکنه که اینجوری نیست سپس بعد از حاضر شدن میرن خونه همسایه. صبح تونا قبل از رفتنش به غمزه میگه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۴ سریال ترکی حسرت زندگی
تو مراسم یکسری از اهالی محله هم اومدن و در حال غذا خوردنن. عمر میبینه که پدرش با گل چیچک داره میاد اونجا عمر به نساء میگه که اونم جا میخوره و میگه یعنی دارن میان اینجا؟ چجوری روش میشه!؟ عمر میگه فعلا که دارن میان این سمت! وقتی به داخل میرن اونا جا میخورن و خودشونو کنترل میکنن خیلی نگذشته که طاهر از راه میرسه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۳ سریال ترکی حسرت زندگی
شوکران و نوران با نساء تو رستوران هستن و در حال آماده سازی تدارکات واسه افتتاحیه هستن. وقتی نساء تو رستوران تنها میشه شب به اونجا میره که نساء از دیدنش خوشحال میشه و باهمدیگه سلام و احوالپرسی میکنن سپس او بهش هدیه ای میده و میگه خوشحالم که بالاسر کار خودتی سپس بهش میگه راستی وضعیت خونه چجوریه؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۲ سریال ترکی حسرت زندگی
صب وقتی غمزه بیدار میشه میگه من برم خونه که تونا بیدار بشه نگران میشه عمر میگه تا یه جایی باهم میریم من و نساء میریم سرخاک مادرم. نساء میگه از اونجا من میرم با پدرم حرف بزنم اینجوری نمیشه دیشب اصلا نتونستم بخوابم! وقتی سر قبر مادرش میرسن میبینن که حاجی و طاهر هم اونجان و حاجی داره دعا میخونه.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۱ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر باهاشون دعوا میکنه که چجوری این تصمیمو گرفتین؟ کی؟ طاهر از راه میرسه و میگه چیشده؟ عمر میگه بیا گل چیچک خانم و بابا میخوان ازدواج کنن. گل چیچک از اونجا میره و عمر باهاش بحث میکنه که چجوری یاد مادرمو فراموش کردی؟ طاهر میگه من ازت حمایت میکنم اگه این تصمیمو گرفتی پس درست بوده حاجی با عمر دعوا میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹۰ سریال ترکی حسرت زندگی
طاهر با دیدن نساء و نوران وقتی میفهمه که غمزه مغازه را اجاره کرده و شوکران داره تمیز میکنه دیوونه میشه و میره سراغش و ازش میخواد تا بره خونه اون خرجشونو میده اما شوکران با چوب میزنتش و اونو بیرون میکنه و میگه من به پول تو احتیاج ندارم نساء و نوران هم از راه میرسن و به شوکران کمک میکنن…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۹ سریال ترکی حسرت زندگی
خانواده رشاد مادربزرگشونو به خانه برگردوندن. وقتی میرسن خونه غمزه و عمر از حاجی عذرخواهی میکنن و باهم حرف میزنن سپس حاجی بهشون میگه بس کنین دیگه نمیخوام شاهد ماجرای دیگه ای باشم! مثل آدم زندگی کنین و میره. طاهر به عمر میگه باز شما دست به گل آب دادین سر من شکست!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۸ سریال ترکی حسرت زندگی
طاهر میره دم در خانه وجدان و بهش میگه میخوام با نیلوفر حرف بزنم وجدان میگه چه عجب جرأت به خرج دادی! سپس نیلوفر میاد و ازش میپرسه که پاکتو باز کردی؟ طاهر بهش میگه آره تو دختر منی! نیلوفر بغلش میکنه که طاهر جا میخوره و وقتی به خودش میاد اونم بغلش میکنه سپس وجدان میگه همین؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۷ سریال ترکی حسرت زندگی
طاهر و نیلوفر به آزمایشگاه رفتن و بعد از آزمایش دادن و گرفتن آزمایش طاهر نمیتونه پاکتو باز کنه که نیلوفر میگه اگه میترسی و یا نمیخوای بفهمی باز نکن ولش کن و میره. وجدان به هاکان زنگ زده تا بره پیشش. هاکان اول میره پیش وکیل نساء و بهش میگه که نمیخوام ازش جدا بشن و ازش میخواد تا یکاری کنه نساء ازش جدا نشه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۶ سریال ترکی حسرت زندگی
سر میز صبحانه طاهر میگه من اصلا میل ندارم همان موقع یوسف به عمر زنگ میزنه و خبر موافقت پدرش برای اجاره مغازه را بهش میده غمزه خوشحال میشه طاهر میگه من تو این وضعیتم بعد شما به فکر رستورانین؟ شوکران اگه بیاد سرکار تو اون رستوران دیگه منو نمیخواد داره گواهی نامه هم میگیره!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۵ سریال ترکی حسرت زندگی
جو خانه شوکران میریزه بهم و شوکران بهشون میگه از خونه اش برن بیرون. طاهر میخواد به وجدان حمله کنه که عمر جلوشو میگیره طاهر میگه اگه بچه من بود چرا تا الان چیزی نگفتی؟ وجدان میگه گفتم بارها گفتم همون موقع ولی اعتنا نکردی طاهر جا میخوره و میگه داری دروغ میگی! وجدان بعد از بهم ریختن اونا از اونجا میره…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۴ سریال ترکی حسرت زندگی
ادا با خوشحالی از مرکز خرید بیرون میاد که اون مرد مشکوک به آدم هاش میگه همه چیزو درباره اش بفهمین و بهم بگین اونا تعقیبش میکنن. طاهر به خونه حاجی میره که میبینه عمر و غمزه در حال جمع کردن میز صبحانه هستن که شوکران از راه میرسه و با دیدن طاهر با گریه کتکش میزنه و میگه که وجدان و دخترش خونه نساء بودن…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۳ سریال ترکی حسرت زندگی
صبح تو راه مسجد طاهر میگه این وجدان گند زد به زندگیمون من بعد از نماز میرم دنبال کار بگردم حاجی بهش میگه برو دل زنتو به دست بیار ببرش یه کافه ای رستورانی چیزی طاهر میگه مگه پول دارم؟ بعدشم این با شیرینی و غذا درست نمیشه! فردای آن روز وقتی وجدان از خواب بیدار میشه از نساء تشکر میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۲ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر به اتاق غمزه میره و بهش یه دسته گل میده و سمت جدیدشو بهش تبریک میگه سپس بهش یه قاب عکس هدیه میده تا تو اتاقش بزاره. طاهر با عصبانیت به خانه میره و به وجدان حمله میکنه که حاجی رشاد جلوشو میگیره همان موقع عمر و غمزه هم از راه میرسن و جلوی طاهرو میگیرن او تعریف میکنه که این زنیکه باعث شد من بیکار بشم!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۱ سریال ترکی حسرت زندگی
نوران بورک درست میکنه و میره خونه شوکران اونجا باهم حرف میزنن و تصمیم میگیرن تا یه کاری راه بندازن و غذا درست کنن و رستوران بزنن شوکران گردنبندشو باز میکنه و میزاره رو میز نوران هم میگه منم دوتا النگو دارم نساء میگه من چیزی ندارم! شوکران میگه گوشواره که داری! غمزه میگه لازم نیست من از بانک وام میگیرم…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۰ سریال ترکی حسرت زندگی
نساء میگه من میرم دنبال شوکران که غمزه میگه منم میام تو برو بچه هارو میارم. عمر به غمزه میگه تو کجا میری؟ نمیشه بری! غمزه میگه ولی من میرم چجوری شوکرانو تنها بزارم؟ عمر میگه برو ولی فردا باید بیای خونه خودت غمزه میگه ته وقتیکه اون زن اینجاست نمیام عمر وقتی میبینه کوتاه نمیاد میگه باشه بزار کمکت کنم…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۹ سریال ترکی حسرت زندگی
سر میز شام فاطما به عمر و غمزه رسیدگی میکنه و با خوبی باهاشون رفتار میکنه که اونا جا خوردن که بالاخره فاطما حرفشو میزنه و میگه که دیگه ترفیع گرفتی خداروشکر حقوقت بیشتر میشه دیگه میتونین از اون لونه موش دربیارین، بیاین همین واحد کناری بازسازیش کنین همینجا زندگی کنین عمر میگه که من نمیتونم پدرم و مادربزرگمو تنها بزارم…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۸ سریال ترکی حسرت زندگی
غمزه میره تا برای نیلوفر لباس برداره تا بده بهش بپوشه که گرم بشه عمر فکر میکنه میخواد جمع کنه بره با اومدن اون دختر که سعی میکنه جلوشو بگیره که غمزه میگه مگه میخوام برم که جلومو گرفتی میخوام بهش لباس بدم بپوشه گرم بشه! و میره. غمزه حاضر میشه و میره سمت بانک عمر هم دنبالش میره که غمزه میگه تو کجا میای؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۷ سریال ترکی حسرت زندگی
وجدان به طاهر زنگ میزنه و میگه که تا ۵ میشمارم اگه نیای بیرون من میام دم در خونه ات طاهر عصبی میشه و با عجله میره بیرون و گردن وجدانو میگیره و میگه تو کی هستی که منو تهدید میکنی؟! و میخواد بکشتش که نیلوفر ازش میخواد به مادرش کاری نداشته باشه وجدان میگه بزار حرف بزنم!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۶ سریال ترکی حسرت زندگی
مراسم عقد شروع شده و تاجی ازدواج میکنه سپس آهنگ پخش میشه و میرقصن و میرن به غمزه و عمر میگن که پا بشن و اونا هم برقصن. غمزه و عمر کمی باهم میرقصن و وقتی میشینن وجدان میره سر میز اونا و به عمر میگه افتخار یه رقص میدی بهمون؟ این آهنگ مورد علاقمه! همه جا خوردن که عمر میگه من برم باهاش حرف بزنم…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۵ سریال ترکی حسرت زندگی
غمزه به راننده میگه جلوی یه بار نگه داره و میره داخل شوکران بی ون منتظر میمونه و نوران میره داخل تا غمزه را بیاره بیرون اما زورش بهش نمیرسه و موفق نمیشه. شوکران بیرون یه نفر بهش میخوره و نوشیدنیش میریزه روش که شوکران میگه دیگه الکلی شدم دیگه برم داخل و میره پیش غمزه و نوران. صادق به نوران زنگ میزنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۴ سریال ترکی حسرت زندگی
انگین میره پیش امینه و بهش میگه پدرت از دوست پسرت خبر داره؟ یا میدونه مخالفه؟ هان؟ امینه میگه اینا به تو ربطی نداره انگین بهش میگه فکر کنم باید ازم تشکر کنی بابت لو ندادنت! امینه ازش تشکر میکنه که نساء میاد و میگه خیر باشه آقا انگین چیزی میخواین؟ او میگه نه شنیدم میخواین بیاین خونه سرایداری…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۳ سریال ترکی حسرت زندگی
غمزه به خونه و آشپزخانه رسیدگی میکنه. مادربزرگ صداش میزنه و ازش میخواد ملحفه هارو عوض کنه او بعد از شستن ملحفه ها کف خونه رو طی میکشه و میز صبحانه را میچینه. شوکران با اومدن به اونجا و دیدن اینکه همه ی کارهارو کرده جا خورده سپس باهمدیگه کمی حرف میزنن و شوکران بهش میگه من کلاس رانندگی نوشتم…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۲ سریال ترکی حسرت زندگی
یامان اومده پیش امینه خونه کامیل که اونو ببینه، امینه با دیدنش عصبی میشه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ برو از اینجا! الان یکی میبینه! انگین اونارو میبینه و میگه وای وای اینارو ببین! همان موقع هاکان میاد که اونا مخفی میشن و از انگین میخوان که چیزی نگه انگین به هاکان میگه میخواستم یه چیزی بگم بهتون…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۱ سریال ترکی حسرت زندگی
طاهر و بچه ها رفته به خونه حاجی و حاجی بهش میگه معلوم نیست چی گفتی که زنه گذاشته رفته طاهر میگه اصلا به حرف من گوش نمیداد که بخوام جیزی بگم! عمر به اونجا میاد که طاهر سرزنشش میکنه که دوباره کدوم گوری بودی دیشب به خاطر تو باز قیامت به پا شد، عمر بعد از کمی سرزنش شنیدن میگه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۰ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر میره جلوی آرایشگاه و اونجا پیاده میشه و به راننده میگه ببرین خونه شون خانمو ولی غمزه هم پیاده میشه و میگه من خونه مامانم نمیرم! عمر درو به روش میبنده که غمزه میگه یا درو باز کن یا با سنگ میشکونم میام تو عمر درو باز میکنه و تو آرایشگاه باهم دعوا میکنن سپس عمر میگه من دوست ندارم ازت متنفرم!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۹ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر به غمزه میگه از همینجا برگرد و برو پیش بابام غمزه قبول نمیکنه و دنبالش میره تو همون می خانه. اونجا میز کناری عمر میشینه و به گارسون میگه هرچی این آقا سفارش میده واسه منم بیارین. حاجی رشاد تو خونه حالش بد شده که طاهر فشارشو میگیره و میبینه فشارش بالاست حاجی میخواد بره دنبال عمر که طاهر جلوشو میگیره…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۸ سریال ترکی حسرت زندگی
غمزه بعد از سر کارش میره به آرایشگاه صادق تا چمدونشو برداره اونجا عمر با دیدنش دوباره باهاش دعوا میکنه و میگه تو چرا اومدی اینجا؟ دنبال بهونهای که منو ببینی آره؟ و بهش میگه که اونجا دیگه نیاد اما غمزه میگه نه بابا تو کی باشی که واسه من تعیین تکلیف کنی! اینجا مغازه شوهر خواهرمه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۷ سریال ترکی حسرت زندگی
صادق با عمر جلوی در آرایشگاه باهاش حرف میزنه که چرا به غمره اجازه حرف زدن نمیده! نه به اون موقع که غمزه غمزه از دهنت نمیوفتاد نه به الان که حرف از طلاق میزنی و جواب تلفنشو نمیدی عمر میگه نمیخوام دیگه ببینمش صادق میگه تو حرف های طاهرو باور میکنی؟ اون اصلا درست حرف میزنه؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶۵ و ۶۶ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر دوباره مست میکنه و میره دم در خانه وجدان او با دیدنش میگه مثل اینکه امشبم حسابش از دستت در رفته سپس تعارف میکنتش به داخل. عمر به داخل میره و وقتی وجدان میخواد بره واسش قهوه بیاره عمر میگه نه قهوه نه وجدان میگه باشه پس بساط درد و دلو راه میندازم او دوباره نوشیدنی و خوراکی میاره و باهم حرف میزنن…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۴ سریال ترکی حسرت زندگی
وجدان همان زنی که به عمر کمک کرد میبرتش تو خونه خودش. او که طاهرو میشناخت بهش زنگ میزنه و میگه برادرت عمر خونه منه بیاین اینجا دنبالش طاهر عصبی میشه و میگه اون اونجا چیکار داشته چرا رفته تو خونه اون زنه و کلاه میزارو رو سرش و با شالی صورتشو میپوشونه که کسی اونو نشناسه که حرف تو محله نپیچه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۳ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر رفته به آرایشگاه پیش صادق که صادق با دیدنش میگه عمر داداش چیزی شده؟ حاجی چیزی فهمیده درباره مست کردنت؟ او میگه نه چیزی نفهمیده بهش میگه اومدم بپرسم واقعا غمزه به شماها هم زنگ نزده؟ صادق میگه داره بهم برمیخوره ها! گفتم نه به ما هم اصلا زنگ نمیزنه اگه زنگ بزنه بهت خبر میدم تاجی اونجا میاد…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۲ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر بعد از رفتن غمزه و بلاهایی که سرش اومده بهم ریخته و شبا تا صبح تو می خانه ها در حال خوردن نوشیدنیه و حال و اوضاع خوبی نداره و بعد از مست شدن میره تو ساحل قسمت قلعه دختر میشینه منتظر غمزه اونجا توهم غمزه را میزنه و فکر میکنه صادق غمزه ست. صادق به خاطر وضعیتی که داره اونو سرزنش میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۱ سریال ترکی حسرت زندگی
غمزه و عمر از همه خداحافظی میکنن و با گریه میرن طاهر به حاجی میگه امکان داره اون مرتیکه بیاد بزار امشب اینجا باشیم! حاجی میگه نه اگه بیاد و ببینه اینجایی بدتر میشه تو هم نمیتونی خودتو کنترل کنی بهتره برین. غمزه و عمر با تونا میرن به کلیدسازی تا شب را اونجا بمونن تونا میگه اینجا کجاست؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۰ سریال ترکی حسرت زندگی
هاکان با نساء تو خونه دعوا میکنه که سرآشپز محل کارش باهاش خیلی راحته و بهش میگه اون مرتیکه حق نداره بهت دست بزنه من نمیزارم کسی بهت نزدیک بشه حق نداری دیگه به اونجا بری! آنها باهم دعوا میکنن و در آخر نساء میره تو اتاق. فردای آن روز عمر میره پیش غمزه که میبینه داره عکس های تو محضرو میبینه غمزه میگه اینا از کجا؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۹ سریال ترکی حسرت زندگی
هاکان با نساء تو خونه دعوا میکنه که سرآشپز محل کارش باهاش خیلی راحته و بهش میگه اون مرتیکه حق نداره بهت دست بزنه من نمیزارم کسی بهت نزدیک بشه حق نداری دیگه به اونجا بری! آنها باهم دعوا میکنن و در آخر نساء میره تو اتاق. فردای آن روز عمر میره پیش غمزه که میبینه داره عکس های تو محضرو میبینه غمزه میگه اینا از کجا؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۸ سریال ترکی حسرت زندگی
هاکان با نساء تو خونه دعوا میکنه که سرآشپز محل کارش باهاش خیلی راحته و بهش میگه اون مرتیکه حق نداره بهت دست بزنه من نمیزارم کسی بهت نزدیک بشه حق نداری دیگه به اونجا بری! آنها باهم دعوا میکنن و در آخر نساء میره تو اتاق. فردای آن روز عمر میره پیش غمزه که میبینه داره عکس های تو محضرو میبینه غمزه میگه اینا از کجا؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۷ سریال ترکی حسرت زندگی
هاکان با نساء تو خونه دعوا میکنه که سرآشپز محل کارش باهاش خیلی راحته و بهش میگه اون مرتیکه حق نداره بهت دست بزنه من نمیزارم کسی بهت نزدیک بشه حق نداری دیگه به اونجا بری! آنها باهم دعوا میکنن و در آخر نساء میره تو اتاق. فردای آن روز عمر میره پیش غمزه که میبینه داره عکس های تو محضرو میبینه غمزه میگه اینا از کجا؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۶ سریال ترکی حسرت زندگی
حاجی رشاد به عمر میگه امشب اینجا میتونین بمونین ولی فردا صبح باید با زن و بچه ات از اینجا برین دیگه منم پسری به اسم عمر ندارم نمیخوام دیگه ببینمتون عمر به آرامی اشک میریزه. فاطما شماره هالوک را پیدا میکنه و بهش زنگ میزنه و تمام ماجراهارو بهش میگه. اردال به رستوران جرن رفته و اونجا متوجه میشه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۵ سریال ترکی حسرت زندگی
از دادگاه بیرون میان و حسنی و ثریا با دیدن غمزه باهاش دعوا میکنن و میگن تو با چه رویی اومدی اینجا؟ در آخر از اونجا میرن. وقتی به خانه میرسن حسنی به فاطما رنگ میزنه و میگه غمزه کجاست؟ او میگه از خونه بیرونش کردم حسنی بهش میگه امروز میدونی کجا بود؟ اومده بود دادگاه چسبیده به عمر!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۴ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر از حاجی میپرسه که اگه من نبودم از تونا و غمزه مراقبت میکنی دیگه؟! حاجی میگه احتیاجی نیست به این حرفا تو جایی نمیری خودت ازشون مراقبت میکنی عمر بهش میگه اگه من افتادم زندان زیاد ناراحت نشو باشه؟ حاجی میگه چجوری ناراحت نشم پسرم؟! در آخر عمر میگه همین که میدونم متوجه شدین من بی گناهم…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۳ سریال ترکی حسرت زندگی
غمزه از خونه بیرون میزن و نوران حسابی نگرانشه و بهش میگه که هرجا رفتی بهم خبر بده یادت نره غمزه قبول میکنه. غمزه جایی به. هوش نمیرسه جزء پیش عمر تو مغازه تاجی. وقتی به اونجا میره عمر جا میخوره که غمزه بهش میگه اون موقع که اومدی تا همه چیزو به مامانم بگی باید باهات میومدم!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۲ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر به همراه طاهر و حاجی رشاد رفتن پیش وکیل او بهشون روند دادگاهو میگه و واسسون تعریف میکنه که چیا در انتظارشونه سپس میگه باید نامه بدیم و درخواست معاینه شدن بدین هرچند اگه خود ثریا خانم نخواد و اجازه نده نمیتونن معاینه اش کنن و قاضی میره سر مدارک دیگه و با اونا حکم میده که اگه بتونن قاضیو مجاب به این کار کنن میری زندان!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۱ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر به غمزه پیام میده و میگه اونجا چخبره؟ غمزه میره تو سرویس بهداشتی و به عمر زنگ میزنه عمر میپرسه اونجا چیشد؟ چخبره؟ غمزه با گریه بهش میگه که ثریا ماجرای مارو به باباش گفته، دایی حسنی هم اومد همه چیزو گفت به مامانم اینجا قیامت به پا شد! مامانم خیلی عصبی شد اینجا بهم ریخته خواهرم خواست از من دفاع کنه بهش سیلی زد…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۰ سریال ترکی حسرت زندگی
بعد از اینکه ثریا اظهاراتشو میده بیرون میاد و پدرش میپرسه چیشد؟ او میگه که حقیقتو گفتم که به زور باهام رابطه برقرار کرده حاجی رشاد باهاش دعوا میکنه و میگه تو چجور دختری هستی دیگه! حالا فهمیدم که چرا پسرم دوست نداشت! تا آخر این راه پشت پسرمم و به زودی همه چیز برملا میشه حالا میبینی!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۹ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر و غمزه کنار دریا نشستن که ثریا به غمزه زنگ میزنه و بهش بد و بیراه میگه در آخر میگه که من کاری میکنم که یه روز خوش نبینین فردام میرم چنان احظاریه ای میدم که از پشت میله های زندان ببینیش دیگه و قطع میکنه که غمزه خیلی ترسیده عمر آرومش میکنه و میگه من از چیزی نمیترسم اونی که باید بترسه ثریاست که دروغ میگه نه من…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۸ سریال ترکی حسرت زندگی
زرین میخواد بره که نشان میگه من بدرقه شون میکنم سپس جلوی در خانه بهش میگه داری چیکار میکنی؟ دور و بر من نپلک وگرنه بد میبینی او میگه من فقط واسه حاجی اومدم واسش واقعا ناراحت شده بودم در ضمن من هاکانو ول کردم اون همش دنبال من میوفته و میره. ثریا و فیگن میرن سر قرار با اردال و اونا بهش…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۷ سریال ترکی حسرت زندگی
اردال بعد از رسوندن غمزه میگه اون چیه دستت؟ او میگه جرن عاشق بورک های نورانه هروقت درست میکنه منم براش میبرم اردال میگه میگه سلام برسون و میره. غمزه با دیدن جرن بهش میگه که با عمر ازدواج کرده مخفیانه او جا میخوره و میگه دیوونه شدی؟ تعریف کن ببینم! غمزه میگه بعدا الان باید برم پیش عمر و میره و سوار تاکسی میشه.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۶ سریال ترکی حسرت زندگی
اردال غمزه را به بانک میرسونه و او تو ماشین بهش میگه که من مراسم عروسی نمیخوام اردال میگه خوب چرا؟ غمزه هرچی با خودش کلنجار میره که بهش بگه نمیتونه و بهونه ای میاره و از ماشین پیاده میشه. بعد از رفتنش عمر که اونارو دیده از غمزه میپرسه که با هم چیکار داشتین؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۵ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر رفته تا با ثریا حرف بزنه پنهانی که ثریا میگیرتش و به زور میندازتش رو خودش و در حالیکه خودشو تو بغل عمر قفل کرده داد میزنه و میگه کمک و سر و صدا میکنه عمر میگه ولم کن این مسخره بازیو تمام کن! همه به اتاقش میرن که حسنی با دیدنش میگه اینجا چخبره؟ ثریا به اونا میگه اومد حمله کرد بهم!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۴ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر از وضعیتی که پیش اومده و میخوان پدرشو بیکار کنن به غمزه میگه سپس ازش میپرسه تو چیکار کردی؟ به اردال گفتی؟ او میگه نشد عمر کلافه میشه که غمره میگه منو برد تو یه سالن بهم گفت میخواد اونجا عروسیو بگیره خوب من چیکار باید میکردم؟ من نمیتونستم اونجا همچین حرفیو بزنم!..…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۳ سریال ترکی حسرت زندگی
هاکان رفته دم در خانه زرین و بهش زنگ میزنه تا بیاد پایین او عصبی میشه و میگه اینجا چیکار میکنی؟ و سعی میکنه اونو از اونجا بفرسته بره که هاکان نمیره یامان از راه میرسه و با دیدن هاکان اونو حسابی کتک میزنه و میگه شانس آوردی که ۵ تا بچه چشم انتظارتن وگرنه میکشتمت او مادرشو از اونجا میبره و به عمه اش میسپاره..…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۲ سریال ترکی حسرت زندگی
غمزه پیش اردال تو کشتی میره طبق قرارشون غمزه میگه بهتره حرکت نکنه کشتی تو همین اسکله غذا بخوریم و حرف بزنیم اردال قبول میکنه. عمر از کار ثریا تعجب کرده و به تاجی میگه چجوری همچین کاری کرده؟ او میگه داره انتقام میگیره باید از کسی که شکست عشقی خورده بترسی. غمزه نمیدونه چجوری باید به اردال بگه و نامزدیشو بهم بزنه..…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۱ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر رفته به جایی که گفته بود به غمزه بیاد تا شاهد ازدواج ناجی بشه. غمزه وقتی به اونجا میاد میبینه کسی نیست و عمر گولش زده بود تا بیاد که باهم ازدواج کنن اونم پنهانی دور از چشم همه غمزه جا خورده و اولش مخالفت میکنه و میگه نمیشه اما عمر میگه این تنها راه رسیدن به همدیگه ست و در آخر موفق میشه راضیش کنه.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۰ سریال ترکی حسرت زندگی
گل چیچک خانم با حاجی رشاد حرف میزنه تا با زرین حرف بزنه و ببینه چی به چیه. زرین با حاجی رشاد تو کافه قرار میزاره و حاجی باهاش حرف میزنه زرین از زندگیش واسش تعریف میکنه که شوهرم قبل از مریض شدنش به وظایف همسرانه اش عمل نمیکرد و از زندگیش با شوهرش میگه که حاجی رشاد میپرسه مریض بود یعنی؟.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۹ سریال ترکی حسرت زندگی
حاجی رشاد خودش ثریارو برای صبحانه دعوتش کرده و میز چیده عمر به اونجا میره و با دیدنشون جا میخوره حاجی رشاد میگه برو بشین باهم حرف بزنین و خودش میره. عمر و ثریا باهم حرف میزنن اما عمر بازم بهش میگه که این رابطه به جایی نمیرسه و احساس من تغییری نمیکنه! ثریا ناراحت میشه که پشیمون نیست و با گریه میره..…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۸ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر به خانه برگشته که پدرش با دیدنش میگه خیلی خوشحالم که برگشتی خونه ات. حاجی رشاد حاضر میشه و میره سمت خونه فاطما خانم از طرفی اردال هم میاد و مراسم خواستگاری شروع میشه. غمزه با نوران میرن آشپزخانه تا قهوه درست کنن که زنگ در خورده میشه و غمزه میره درو باز کنه که میبینه عمره..…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۷ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر به کافه ای که غمزه درحال صبحانه خوردنه میره و به خاطر خبر ازدواجش با اردال باهاش بحث میکنه در آخر غمزه بهش میگه پاشو برو الان اردال میاد نمیخوام تورو اینجا ببینه آنها باهم کل کل میکنن و عمر با دیدن اردل که داره به اونجا میاد سریع میره. حاجی رسات به خانه نساء رفته و با هاکان حرف میزنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۶ سریال ترکی حسرت زندگی
هاکان با نساء حرف میزنه و وقتی میفهمه چه بلایی سر نساء آورده که مجبور شده یواشکی شبا تو رستوران کار کنه گریه میکنه و ازش خواهش میکنه تا بهش فرصت بده که جبران کنه. امینه میره پیش نساء و میپرسه تو با این همه بدی که بابا کرده بهت بازم دوستش داری؟ او میگه من دیگه نمیدونم عشق چجوریه!.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۵ سریال ترکی حسرت زندگی
تو خونه طاهر همگی سر میز نشستن که یک دفعه هاکان به اونجا میاد همگی از دیدنش جا میخورن. از طرفی عمر و ثریا خونه فاطما مادر غمزه افطار دعوتن. طاهر با هاکان سر میز افطار دعوا میکنه و میگه نباید میرفتی روسیه و زن و بچههاتو اینجا تنها میزاشتی! هاکان بهش میگه رفتم برای خانوادهام پول در بیارم اما تصمیم گرفتم…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۱ سریال ترکی حسرت زندگی
نساء سر کاره و در حال آشپزی کردنه که سرآشپز نزدیکش میشه تا بهش یاد بده چجوری هم بزنه که نساء یهو عقب میره سرآشپز میپرسه چیشد؟ او میگه هیچی یهو نزدیک شدین سرآشپز میگه آره ولی خواستم بهت نشون بدم! نساء سرکارش یهو حالش بد میشه که همه دورش جمع میشن..…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۰ سریال ترکی حسرت زندگی
امینه با یامان رفته به یه گاراژ و از صاحب اونجا میپرسه که هاکان و زرین کجان؟ او میگه نمیدونم من نمی شناسمشون یامان باهاش دست به یقه میشه و شروع میکنن باهم دعوا کردن و کتک کاری که واسش چاقو میکشه و میگه آخرین باره که میپرسه اونا کجان؟ او بهش یه آدرس میده و اونا از اونجا میرن.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۹ سریال ترکی حسرت زندگی
غمزه پیش نساء رفته و بهش میگه که بخوای یه قرار کاری باهم ترتیب میدیم نساء میگه با اون همه اتفاقی که افتاد بازم منو میخواد؟ غمزه میگه آره نساء میگه نمیشه طاهر به بابام گفته قرار شده برم خونه اونا غمزه میگه چی؟ مگه میشه؟ نساء میگه ماجراها یکی دوتا نیست هاکان زنگ زده بود از طرفی بابام گفت میخواد باهاش حرف بزنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۸ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر میره پیش غمزه تو کافه و باهاش حرف میزنه و ازش میپرسه که تو با اردال حس خوب داری؟ میتونی باهاش بری مهمونی؟ دستشو بگیری؟ میتونی باهاش نوشیدنی بخوری زندگی عادی داشته باشی؟ غمزه میگه آره میتونم چرا نتونم؟ باهاش یه زندگی خوبو تجربه میکنم عمر کلافه میشه و میگه باشه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۷ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر که حالش گرفته ست به رویا زنگ میرنه و میگه ای کاش میومدی پیشم حرف میزدیم رویا میگه این موقع شب آخه چجوری؟ سپس بیرون از اتاقشو میبینه که همه خوابن و به عمر میگه بیا جلوی در خونه مون الان یه جوری میام بیرون. سپس به فیگن میگه تو هوای منو داشته باش و میره پیش عمر. انها باهم میرن به ساحل و باهمدیگه صحبت میکنن…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۶ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر با طاهر و پدرشون حاجی رشاد به خانه نساء رفتن تا باهاش درباره واقعیت وام صحبت کنن. نساء میگه که ما یه بدهی داشتیم اون پولو مجبور شدیم بدیم به اون و هاکان هم رفت روسیه سپس رو به عمر میگه ببخشید که بهت راستشو نگفتم نمیتونستم. حاجی رشاد باور نکرده و میگه اومدیم اینجا واقعیتو بشنویم بگو…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵ سریال ترکی حسرت زندگی
سر میز شام تو خونه حاجی رشاد حرف ازدواج و خونه گرفتن عمر میشه که قرار میشه بعد از عید ماه رمضان مراسم بگیریم همه موافقن. بحث خانه وسط کشیده میشه که عمر میگه من نمیتونم پدر و مادربزرگمو تنها بزارم اگه ثریا مشکلی نداشته باشه همینجا زندگی کنیم ثریا میگه نه خوبه من مشکلی ندارم اما مادر و پدرش میگن نمیدونیم…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴ سریال ترکی حسرت زندگی
ثریا با دلخوری به خونه میره که مادرش وقتی ازش میپرسه چطور بود؟ ثریا با ناراحتی و بغض میره تو اتاقش که مادرش میپرسه چیشد؟ فیگن برو پیشش ببین چیشده. فیگن پیش ثریا میپرسه و میگه چیشد؟ چیا گفت بهت؟ ثریا بهش میگه که عمر گفت چون غمزه نمیخواسته ازدواج کنه و باباش کمک کرده تا ازدواج کنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر و ثریا میز شامی چیدن و حاجی رشاد میاد و تعریف میکنه از میز شام سپس وقتی ثریا میره تا داروهای مادر حاجی را بده او خوشحال میشه و به عمر میگه زیبایی درون این دختر تو صورتش کاملا مشخصه. فردای آن روز ثریا با فیگن بورک آوردن برای فاطما خانم که اونجا با غمزه روبرو میشه و ثریا با غمزه صحبت میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲ سریال ترکی حسرت زندگی
نساء با غمزه در حال صحبت کردنه و به خاطر وضعیت پیش اومده سعی میکنه آرومش کنه. فردای آن روز طبق روال عمر و پدرش به مسجد میرن عمر موقع برگشت به خانه به پدرش میگه که ثریا میاد تا باهم صبحانه بخوریم حاجی خوشحال میشه و میگه تو برو زودتر یکسری خریدم بکن منم میام. غمزه با نساء صحبت میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱ سریال ترکی حسرت زندگی
غمزه وقتی به خانه میره مادرشو نوران ازش میپرسه که چیشد؟ تعریف کن غمزه میگه از همدیگه خوشمون اومد ولی فعلا باهم دوستیم تا ببینیم چی میشه مادرش باهاش دعوا میکنه و میگه همچین جیزی نمیشه تو یه بیوه ای با یه بچه همه میدونن رفتی با اون مرد سرقرار واسه ازدواج! تو فکر کردی کجا داری زندگی میکنی؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر رفته به خانه خواهرش و باهاش حرف میزنه که چرا یهو هاکان فتنه به خارج از کشور او به دروغ میگه وقتی داشتم از بابا پول میخواستم فهمید اونم عصبی شد و رفت که سریعتر بتونه به کار و زندگیش سروسامان بده. سپس بحث غمزه وسط میاد که عمر بهش میگه من نمیتونم فراموشش کنم اونم داره به خاطر من به زور با اون مرد آشنا میشه!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹ سریال ترکی حسرت زندگی
موقع رفتن به خانه اردال به غمزه میگه من شمارو میرسونم سپس به عمر و ثریا هم میگه شما هم بیاین برسونم. تو مسیر اردال با عمر حرف میزنه سپس وقتی میرسن اردال با غمزه جلوی در خونه باهم حرف میزنن اردال از غمزه دعوت میکنه تا شب برن به شام بیرون تا هم درباره کار و هم خودشون حرف بزنن…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸ سریال ترکی حسرت زندگی
نساء رفته صبح زود حلقه شو فروخته و با پولش واسه خونه خرید کرده. ثریا به مادرش اصرار میکنه تا اجازه بده با عمر بره تو ساحل صبحانه بخورن مادرش اجازه میده و ثریا صبحانه ای که درست کرده را بسته بندی میکنه تا ببره. نساء تو خونه صبحانه مفصلی درست کرده با سوجوک که بچه هاش خوشحال میشن و امینه میپرسه از کجا آوردی؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷ سریال ترکی حسرت زندگی
بچه ها هدیه شونو باز کردن و از ثریا تشکر میکنن. عمر یه عروسک ماهی گرفته واسه ثریا که غمزه با دیدن ماهی یاد نقاشی که کشیده بود و برای عمر تعریف کرده بود میوفته و بهم میریزه ثریا میخواد هدیه رو بده به تونا که غمزه میگه نه مرسی اونو عمر واسه تو خریده ولی ثریا وقتی میبینه تونا خوشش اومده به او میده.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶ سریال ترکی حسرت زندگی
طاهر چیزی که از عمر دیده را برای حاجی و مادربزرگش تعریف میکنه عمر بهشون میگه که ماجرا از چه قرار بوده بعد از دعوا کردن طاهر و رفتنش حاجی به عمر میگه که تو چیکار کردی؟ ببین تو چه وضعی انداختی مارو عمر میگه من سرم جلوی نامزدم باباست کاری نکردم که بخوام خجالت بکشم به اذن خدا هم با ثریا ازدواج میکنم و میره.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵ سریال ترکی حسرت زندگی
طاهر چیزی که از عمر دیده را برای حاجی و مادربزرگش تعریف میکنه عمر بهشون میگه که ماجرا از چه قرار بوده بعد از دعوا کردن طاهر و رفتنش حاجی به عمر میگه که تو چیکار کردی؟ ببین تو چه وضعی انداختی مارو عمر میگه من سرم جلوی نامزدم باباست کاری نکردم که بخوام خجالت بکشم به اذن خدا هم با ثریا ازدواج میکنم و میره.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴ سریال ترکی حسرت زندگی
غمزه شب رفته کلوب دوستش و اونجا باهم نوشیدنی میخورن و با خواننده هم خوانی میکنن. غمزه باهاش درد و دل میکنه و میگه من باید چیکار کنم؟ تو چجوری با حال بدت کنار اومدی؟ من نمیتونم حالم بده و گریه میکنه. سپس بهش میگه که عاشق عمر شده ولی خیلی ازش کوچیکتره و نامزد کرده دوستش بهش میگه حالت که بهتر شد…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳ سریال ترکی حسرت زندگی
طاهر وقتی با خانواده اش میره خانه به دختر و پسرش میگه گوشیتونو بدین به من. اونا جا میخورن و میگن کدوم گوشی؟ طاهر میگه خودم دیدمشون تو مجلس داشتن عکس میگرفتن! سپس گوشی هاشونو بهش میدن که طاهر به زنش شوکران میگه تو گرفتی؟ او میگه آره النگوهامو فروختم خریدم الان همه دارن طاهر سرشون داد میزنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲ سریال ترکی حسرت زندگی
مراسم شروع شده و ثریا قهوه تعارف میکنه، غمزه به پشت در خانه رفته اما نمیتونه زنگ بزنه بره داخل. وقتی به داخل میره عمر که در حال برداشتن قهوه بود با دیدنش خشکش میزنه. غمزه احساس خفگی میکنه تو مجلس که میره تو حیاط یکم راحت نفس بکشه عمر وقتی میخواد قهوه بخوره میپره تو گلوش که میگه من برم یه سرویس بیام…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱ سریال ترکی حسرت زندگی
نساء رفته دنبال کار تو سطح شهر. امینه از دست بچه ها کلافه شده و به مادرش زنگ میزنه و میگه چیشد؟ خبری هست؟ او میگه نه هنوز کار پیدا نکردم امینه میگه میشه بیای بعدا دنبال کار بگردی؟ نساء میگه نه به این راحتیا پیدا نمیشه که تو هم داری تجربه کسب میکنی دیگه در آینده قرار مادر بشی و بعد از قطع تماس نساء از فشاری که روشه گریه میکنه.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر وقتی به مدرسه میره غمزه و تونارو میبینه و سلام میکنه تونا ازش میخواد تا شب باهاشون بیاد برن سینما اما غمزه میگه نمیشه ما تنها میریم باشه؟ و ازشون فاصله میگیره که یکی از دوستای تونا بهشون میگه راستی بچه ها میدونین آقا معلم داره ازدواج میکنه با یکی از دخترهای محله غمزه با شنیدن این حرفا جا میخوره و میگه یعنی چی؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹ سریال ترکی حسرت زندگی
صفیه پیش حاجی رشاد و مادرش میره و بهشون خبر میده که ثریا و خانواده اش قبول کردن و قراره امشب تو قنادی همو ببینن حاجی خوشحال میشه و شیرینی میاره. حاجی به عمر زنگ میزنه و میگه کجایی سریع بیا باهات حرف دارم! عمر که تو طلافروشیه بهش دروغ میگه که تو مدرسه ام کار دارم او میگه باشه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸ سریال ترکی حسرت زندگی
سر میز شام تو خانه حاجی عروس خانواده درباره غمزه حرف میزنه و به مادرشوهرش میگه فهمیدی برگشته؟ آنها سکوت میکنن و مادربزرگش میگه نمیدونم یادم نیست این زنو! عروس میگه همونیکه به حرف مادر و پدرش گوش نکرد ازدواج کرد و رفت الان برگشته انگار شوهرش کلاهبردار بوده! برادر بزرگتر عمر شروع میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر به خانه میره که حاجی رشاد با دیدنش برای مادرش دست و پا شکسته ماجرای عمر و غمزه را به صورت غیر مستقیم تعریف میکند. مادر حاجی بهش میگه برای من تعریف کن که چی شده این چیزایی که میگی یعنی چی؟ حاجی به عمر میگه بزار خودش تعریف کنه بگو دیگه برای مادربزرگت تعریف کن!.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر با دویدن خودشو میرسونه پیش غمزه و تونا سپس غمزه از دیر اومدنش ناراحت میشه و میگه مثل اینکه آقا معلم زیاد راغب نیست به یادگیری بهتره بریم اما عمر بهش میگه نه خیلی دوست دارم یادبگیرم سپس تونا به مادرش میگه تو بهش یاد میدی من برم یه دور بزنم بیام؟ او قبول میکنه و غمزه به عمر دوچرخه سواری یاد میده.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵ سریال ترکی حسرت زندگی
امینه دختر بزرگه نساء مدام به مادرش زنگ میزنه و حسابی نگرانش شده وقتی شب میاد خونه امینه بهش میگه کجایی؟ چرا جواب تلفنتو ندادی؟! نتونستم برم مدرسه از امتحانم جا موندم! سپس ازش میپرسه که چیشد خبری از بابا شد؟ او به دروغ میگه آره رسیده به روسیه گفتن خبر داریم ازش.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر و پدرش با دلخوری از هم و سرسنگینی میزن به مسجد. موقع برگشت عمر میره تو صف نونوایی که غمزه را میبینه و بهش میگه فکر نمیکردم اینجا ببینمتون غمزه میگه بهم نمیخوره نون بخورم یعنی؟ او میگه نه این موقع صبح که هنوز هوا روشن نشده واسم عجیب بود غمزه میگه میرم ورزش چون سرکار میرم مجبورم این موقع برم.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳ سریال ترکی حسرت زندگی
نساء صبح زود شوهرش با پول راهی میکنه تا بره برای راه انداختن کار جدید. عمر جلوی در مدرسه نشسته که غمزه به اونجا رفته و میگه شما؟ اینجا چیکار دارین؟ عمر به خنده میگه منتظرم معلم ادبیاتم مریض بشه و میخندن. غمزه شب وقتی به خانه میره میبینه خونه ای که خودش از مادرش اجاره کرده خیلی سرده…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲ سریال ترکی حسرت زندگی
مادر غمزه رفته تو اتاق و نوران با غمزه دعوا میکنه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ بعد از این همه وقت اومدی که چی؟ برگشتی به خونه ای که به خاطر اون مرتیکه به آدم های تنش پشت کردی؟ دعوا بالا میگیره که مادرشون از اتاق بیرون میاد و داد میزنه بسه کافیه! سپس با غمزه و تونا میرن به اتاق و مادرش باهاش حرف میزنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱ سریال ترکی حسرت زندگی
فضای داخل خانه برفیه و عمر مادرشو میبینه که تو آشپزخانه داره نون خشک میخوره که بهش میگه چرا نون خشک میخوری مامان؟ تو یخچال کلی غذا هست! وقتی یخچالو باز میکنه میبینه که خالیه مادرش بهش میگه خیلی سردمه عمر به مادرش میگه خونه خالیه مامان!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
این غمزه چقد زن بی حیا و هرزه س . طلاق گرفته با یه پسر بزرگ اومده بعدش رفته با مردی که بیست سال ازش کوچیکه تره دلبری میکنه و تحریکش میکنه و نامزدی پسره رو بهم میزنه