معنی %DA%A9%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%86

واژه پیشنهادی

انگلیسی به فارسی

Da

نامی فرانسوی در شرق آفریقا برای کنف


auto da fe

(fe da autos pl) رای دادگاه (در مورد سوزاندن شخص مرتد در ملائ عام)

آلمانی به فارسی

da

بعد از, پس از, از وقتی که , چون که , نظر باینکه , ازاینرو, چون , از انجایی که.

انجا, درانجا, به انجا, بدانجا, در این جا, دراین موضوع , انجا, ان مکان.

سپس , پس (از ان) , بعد, انگاه , دران هنگام , در انوقت , انوقتی , متعلق بان زمان.

سوئدی به فارسی

upptr da

انجام دادن، کردن، بجا اوردن، اجرا کردن، بازی کردن، نمایش دادن، ایفاکردن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری