معنی شفته در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شفته. [ش ِ / ش َ ت َ / ت ِ] (اِ) دوغابی از آهک و خاک و شن و یا سنگریزه که در پیهای عمارت ریزند و روی آن جرزها بنا کنند. گل و لایی که به روی تیرهای عمارت گسترده و بالای آن کاهگل اندود نمایند. (ناظم الاطباء). گل کم آب. گل بسیار کم آب. گل زفت و نیم تر که بر روی نی و حصیر و تیر ریزند سقف بنا را و یا زیرسازی خیابان و پی ریزی بنا را. غماء. غمی. (از یادداشت مؤلف).
- شفته پلو، پلو که بسیار آبدار باشد. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به ترکیب «مثل شفته » شود.
- شفته ریختن، ریختن گل کم آب بر سقف و جز آن. (از یادداشت مؤلف). ریختن دوغاب آهک با سنگ و سنگریزه زیر پی دیوار و جرز بر آن بنا کردن.
- شفته ریزی، عمل ریختن دوغاب و سنگ و آهک زیر بنا، یا عمل نهادن گل بر روی تیر و نی سقف و جز آن. شفته ریختن. (از یادداشت مؤلف).
- شفته و کوفته، پلو بد و بسیار نرم پخته شده. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ترکیب «مثل شفته » شود.
- مثل شفته، پلو که آب آن بسیار باشد و آن عیب است. (یادداشت مؤلف).

شفته. [ش َ ت َ / ت ِ] (اِ) گلوله ای از ریسمان که بر دوک پیچیده شود. (از آنندراج) (از غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از برهان). || ابتدای طلوع آفتاب. || هر چیز نازک و لطیف. || تختخواب. (ناظم الاطباء). || تباهی و کرم که در چرم و پوست پدید آید: قد حلم الادیم، شفته یا شته پیدا کرد چرم. شته. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شته شود. || ریم بسته بر جراحتی. (یادداشت مؤلف):
سر خمخانه را ناسور پیدا کرده بیطارم
به نیشی شفته ٔ دو کفته ٔ یک هفته بردارم.
سوزنی.
|| خشک کرده ٔ میوه ها باشد. (از یادداشت مؤلف):
قدی چو قامت... و سری چوگنده ٔ...وز
لبی چو شفته ٔ آلو رخی چو پرده ٔ نار.
سوزنی.

شفته. [ش َ / ش ُ ت َ / ت ِ] (اِ) چوبی که بدان پنبه را پیش از حلاجی کردن زنند. (ناظم الاطباء). و رجوع به شفتاهنگ و شفش و شفشه شود.

شفته. [ش ِ ت َ / ت ِ] (ن مف) دیوانه و مجنون و بی عقل. (ناظم الاطباء). مخفف شیفته. (یادداشت مؤلف):
بر مراد خویشتن گویی همی در دین سخن
خویشتن را شفته گشتی تکیه کردی بر هوا.
ناصرخسرو.
|| پریشان و آشفته از عشق و محبت و شیفته. (ناظم الاطباء). و رجوع به شیفته شود.

شفته. [ش ُ ت َ / ت ِ] (اِ) توفار. (ناظم الاطباء). در متون دیگر دیده نشد.

فرهنگ معین

(شَ تَ یا تِ) (اِ.) بیضه مانندی است از ریسمان که بر دوک پیچیده شود.

(ش تِ) (اِ.) مخلوطی از آب و آهک و خاک و شن که در پی ریزی ساختمان به کار می رود.

فرهنگ عمید

مخلوط آهک، خاک، و شن که در پی‌ریزی ساختمان یا زیرسازی خیابان به کار می‌رود،
(صفت) شُل، نرم، وارفته،

شیفته

حل جدول

مخلوط آهک وخاک وشن

مترادف و متضاد زبان فارسی

دوغاب، گل‌آهک، ملاط

گویش مازندرانی

جوانه ی درخت

فرهنگ فارسی هوشیار

گل و لایی که بروی تیرهای عمارت گسترده و بالای آن کاهگل اندود نمایند

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری