معنی تزریق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تزریق. [ت َ] (مص) ریا و نفاق و دروغ و کسی را به ریا ونفاق و دروغ نسبت کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج).

تزریق. [ت َ] (مص) درچکانیدن. داخل کردن داروی مایع در زیر پوست بدن یا در داخل رگ بوسیله ٔ سوزن مخصوص آمپول زدن. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

(تَ) [ع.] (مص م.) وارد کردن داروهای مایع به وسیله سرنگ در بدن.

فرهنگ عمید

داخل کردن داروی محلول در زیر پوست بدن یا درون رگ به‌وسیلۀ سوزن توخالی، آمپول زدن،

حل جدول

آمپول زدن

مترادف و متضاد زبان فارسی

آمپول زدن، زرق، آمپول‌زنی، تنقیه

فرهنگ فارسی هوشیار

داخل کردن داروی مایع در زیر پوست بدن یا داخل رگ بوسیله سوزن مخصوص، آمپول زدن

پیشنهادات کاربران

انژکسیون

تلقیح

حقنه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر