معنی اسطوره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اسطوره. [اُ رَ] (ع اِ) اسطور. اسطاره. سخن پریشان و بیهوده. سخن باطل. (غیاث). || افسانه. (مهذب الاسماء) (غیاث). ج، اساطیر:
قفل اسطوره ٔ ارسطو را
بر در احسن الملل منهید.
خاقانی.

فرهنگ معین

افسانه، قصه، سخن بیهوده و پریشان، جمع اساطیر. [خوانش: (اُ طُ رِ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

قصه‌ها و حکایت‌های بازمانده از دوران باستان دربارۀ خدایان، قهرمانان، و به ‌وجود آمدن اشیا و حوادث،

حل جدول

افسانه، داستان

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

افسانه، داستان، استوره

کلمات بیگانه به فارسی

افسانه

مترادف و متضاد زبان فارسی

افسانه، داستان، قصه،
(متضاد) تاریخ

فرهنگ فارسی هوشیار

قصه وحکایت

فرهنگ فارسی آزاد

اُسْطُورَه، افسانه، قصه، سخن پریشان (جمع: اَساطِیر)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری