مترادف و متضاد سرداری

سرداری

سرداری

  • امیرالجیشی، سالاری، سپهسالاری، فرماندهی، لباس‌مردانه‌بلند،

    (متضاد) سربازی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی سرداری در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • سرداری (فرهنگ معین): (~.) (ص نسب.) نوعی لباس بلند مردانه که پشتش چین داشته روی لباس های دیگر می پوشیدند.
  • سرداری (لغت نامه دهخدا): سرداری. [س َ] (حامص مرکب) سردار بودن. منصب سردار. مقام سردار: به ریاست و سرداری او رضا دادند و بر کفایت و ایالت او عهد بستند و بیعت کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). حاکم شهر ترشروی پیشوایی را نشاید و به سروری و سرداری نپاید. (سعدی).
    نه هر زنی به دو گز مقنعه است کدبانو
    نه هر سری به کلاهی سزای سرداری است.
    ...ادامه مطلب...
  • سرداری (فرهنگ عمید): (نظامی) سپهسالاری، فرماندهی سپاه،
    [مجاز] ریاست ایل و طایفه،
  • سرداری (حل جدول): پوشاک مردان قدیم بود
  • سرداری (واژه پیشنهادی): نوعی پیراهن مردانه
  • سرداری (گویش مازندرانی): نوعی برنج بومی