معنی مثانه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مثانه. [م َ ن َ / ن ِ] (ع اِ) آبدان و آن جزء از بدن حیوان که در وی کمیز جمعمی گردد. (ناظم الاطباء). کیسه ٔ بول که در شکم می باشد. (غیاث). آبگاه. کمیزدان. شاش دان. پیشاب دان. بیت البول. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مثانه به شکل بلوطاست هر دو سر تیز و میان فراخ و هر دو رگ گرده که آن را برابخ گویند اندر مثانه گشاده است تا آب از آن راه از گرده به مثانه اندرآید و چنان نیست که این جاکه برابخ به مثانه رسیده راه آب راست اندرمثانه گشاده است، لکن نخست اندرجرم صفاق دو منفذ گشاده است، پس هر دو منفذ اندرمیان صفاق و عصب گشاده است بر درازی مثانه تا به آخر او که نزدیک منفذ بیرون شدن آب است. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). کیسه ای است عضلانی غشایی و نازک و قابل اتساع که در عقب استخوان زهار واقع است. شکلش موقعی که خالی است پهن و جدارهایش برروی هم قرار گرفته اند و هنگامی که متدرجاً از ادرار پر شود، کروی و یا تخم مرغی شکل می شود. مثانه در موقعیکه خالی است، رأسش به طرف بالا و جلو و قاعده اش به طرف پایین و عقب است. زمانی که مقدارادرار در مثانه به 250 گرم برسد شخص حس ادرار می کند. ممکن است مثانه در موقع حبس البول محتوی یک لیتر یابیشتر ادرار باشد. (فرهنگ فارسی معین):
نیک نگه کن که در حصار جوانیت
گرگ درنده است در گلوت و مثانه.
ناصرخسرو.
به کوه برق مثانه ز سنگ پاره ٔ لعل
به بحر ماه مشیمه ز نور بچه ٔ ناب.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 52).
و رجوع به مثانه شود.
- ورم مثانه، التهاب و عفونت و تورم جدار مثانه بر اثر عوامل میکربی و عفونی. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

(مَ نِ) [ع. مثانه] (اِ.) کیسه عضلانی غشایی که ادرار پس از خروج از کلیه ها، در آن جمع می شود.

فرهنگ عمید

کیسه‌ای ماهیچه‌ای در لگن خاصره که ادرار در آن جمع می‌شود، آبدان،

حل جدول

آبگاه

مترادف و متضاد زبان فارسی

شاشدان، آبدان

فرهنگ فارسی هوشیار

آبدان که جای بول باشد

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر