معنی محذورات در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

محذورات. [م َ] (ع اِ) ج ِ محذوره. رجوع به محذوره شود: یکدیگر را در مهالک و محذورات معین و یاور بودند. (ناسخ التواریخ ج 2 ص 90).

جمع محذوره.، دوری شده ها، مشکلات، گرفتاری ها. [خوانش: (مَ) [ع.] (اِمف.)]

دشواری‌ها، مشکلات،
گرفتاری‌ها، پیشامدهای ناگوار،

‌گرفتاری‌ها و مشکلات، امور ناگوار

گرفتاری ها، مشکلات، امور ناگوار

(تک: محذوره) ترسناک ها پرهیز شدگان جنگ ها (اسم) جمع محذوره (محذور) : دور شده ها: پرهیز شده ها. ‎، موانع، مشقات گرفتاریها: یکدیگر را در مهالک و محذورات معین و یاور بودند.