معنی خانقاه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر. واقع در 36 هزارگزی شمال ورزقان و 35 هزارگزی ارابه رو تبریز به اهر. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و دارای 321 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات است. اهالی بزراعت و گله داری اشتغال دارند. و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 27 هزارگزی باختر مهاباد و 11 هزارگزی باختری شوسه ٔ مهاباد بسردشت. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل ولی مالاریایی. دارای 25 تن سکنه که سنی مذهب و کردزبانند. این ده از رودخانه ٔ مهاباد مشروب میشود و محصولش غلات و حبوبات می باشد. اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان ترگور بخش سلوانا شهرستان ارومیّه. واقع در 19 هزارگزی شمال باختری سلوانا و 5 هزارگزی شمال باختری ارابه رو انبی، ناحیه ای است واقع دردامنه ٔ کوهستان با آب و هوای مناطق سردسیری ولی سالم. دارای 230 تن سکنه که سنی مذهب و ترک زبانند. آب آنجا از چشمه سار و محصولات آن غلات و توتون میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی است. راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. واقع در 5هزارگزی شمال مهاباد و 500 گزی خاور شوسه ٔ مهاباد به ارومیّه. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای معتدل ولی مالاریایی. دارای 221 تن سکنه که سنی مذهب و ترک زبانند. این ده از چشمه و رودخانه ٔ مهاباد مشروب میشود و محصول آن غلات و توتون و حبوبات و صیفی است. اهالی بزراعت و گله داری و جاجیم بافی اشتغال دارند و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر. واقع در 30 هزارگزی کلیبر و 30 هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و دارای 160 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب آنجا از رودخانه ٔ گوی آغاج وچشمه و محصول آن غلات است. اهالی بزراعت و گله داری اشتغال دارند و صنایع دستی آنها فرش و گلیم بافی است. راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش سلماس شهرستان خوی. واقع در 5500 گزی جنوب باختری سلماس. این دهکده درمسیر ارابه رو تپه ور به سلماس و در جلگه قرار دارد. آب و هوای این دهکده معتدل و مالاریایی است و سکنه ٔ آن 112 تن میباشد که شیعی مذهب و ترک زبانند. رودخانه ٔ زولا آنجا را مشروب میکند و محصولات آن غلات و بزرگ و حبوبات است. اهالی بزراعت و گله داری اشتغال دارند و راه ارابه رو میباشد. از راه ارابه رو تپه ور میتوان اتومبیل به آنجا برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. واقع در 6 هزارگزی جنوب خداآفرین و 27 هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیری ولی مالاریایی. دارای 101 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. این دهکده از چشمه سار مشروب میشود و محصولش غلات است. اهالی بزراعت و گله داری اشتغال دارند و صنایع دستی فرش بافی و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان روضه چای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیّه. واقع در 6500 گزی شمال باختری ارومیّه و 2 هزارگزی جنوب ارابه رو ارومیّه به موانا. ناحیه ای است که در سینه ٔ کوه قرار دارد، آب و هوای آن معتدل و سالم و دارای 80 تن سکنه میباشدکه سنی مذهب و کرد زبانند. از رودخانه ٔ شهر چای و قنات و چشمه مشروب میشود و محصولش غلات و توتون و چغندرو حبوبات میباشد. اهالی بکشاورزی اشتغال دارند و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی بوده است بفاریاب. (از منتهی الارب).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. واقع در 85 هزارگزی شمال خاوری فریمان و سر راه مالرو عمومی فریمان به بغبغو. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 233 تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی زبانند. این ده از قنات مشروب میشود و محصولاتش غلات، بن شن می باشد، اهالی بکشاورزی گذران میکنند و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) نام دهی بوده است میان اسفراین و جرجان. (ازمنتهی الارب).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) علاقه داری درجه ٔ اول مربوط بحکومت درجه ٔ اول آقچه و متعلق بحکومت کلان شبرغان و در حوزه ٔ ولایت مزارشریف واقع است، این علاقه در 11 هزارگزی جنوب قلعه ٔ قدیمه و شمال غربی آقچه قرار دارد و بین خط 66 درجه و 9 دقیقه و 23 ثانیه ٔ طول البلد شرقی و خط 36 درجه و 52 دقیقه و 16 ثانیه ٔ عرض البلد شمالی میباشد. حدود آن شمالاً بعلاقه داری مردیان و جنوباً مربوط به حکومت کلان شبرغان ودر شمال شرق به علاقه داری منگه جک و از جنوب شرق بحکومت آقچه، غرباً بعلاقه ٔ حکومت اعلی میمنه محدود است وعلاقه داری خانقاه در حوزه ٔ خود حاوی قراء و قصبات زیاد میباشد و عمده ٔ آن از اینقرار است: بیش کپه ٔ وضی، بیش کپه ٔ سرخ، قلیچ آباد، کلته شاخ، اوگم فرک، بکاول، ینگی قلعه. علیلی مهاجر. چوب باش، تازه نهر، کفگیر، علیلی وطنی، خان آباد، ایلک رباط، قره بوین علیا، خانقاه، قره بوین وسطی، قره بوین سفلی، سالتق، کومک عمرخان، کومک حکیم، چکش سربندبتی و کومک منصور. ساکنان این منطقه مرکب از ازبک و افغان و عرب و ترکمن و تاجیکند و تعداد آن ها تخمیناً 5000 خانه میشود. پیشینه ٔ عمومی اهالی این منطقه زراعت و مالداری و بعضاً دکانداری و تجارت است. صنایع دستی اینجا را قالین، گلیم، نهر، الاچه، کرباس لنگی های الاچه یی مخصوص تشکیل میدهد. در بازار آن برخی دکاکن زرگری، مسگری، نجاری، آهنگری و غیره وجود دارد. مردم آنجا بچنین صنایع اهمیت داده در ترقی و رونق آن میکوشند. در دو قریه ٔ اوگم فرک و قریه ٔکفگیر بهترین و نفیس ترین قالین ها بافته میشود که ازحیث خوبی رنگ و قشنگی بافت و نقوش خیلی مطبوع بوده در بازارهای آقچه و ولایت مزارشریف در ردیف قالین های درجه اول قرار دارد، قالین های اینجا بیشتر صادر شده و در اثر تشویق نمونه های خوبتری از آن بافته میشود. و هم در این دو قریه خرگاههای خیلی مقبول از چوب بند ساخته شده و داخل و خارج آن را از قالین های اعلی و نمدهای کلفت و بادوام تزیین نموده این خرگاهها را برای بود و باش فامیلی خود بصورت مجموعی در هر حصه ٔ بیابان و دشتهای وسیع این منطقه استفاده مینمایند، خرگاههای مذکور که اکثر متعلق به رمه دارها و زراعت کاران میباشد در مقابل گرما و سرما مقاومت داشته مانند قشله ها و دهکده های ییلاقی جلب نظر میکند. در قریه ٔ چکش سربند نمدهای سفید و رنگی خیلی کلفت و بادوام و اعلی ساخته میشود که برای فرش زمستانی مهم و کارآمد است. عربهای اینجا در بافتن شالها و خوانچه های رنگی پشمین مهارت بسزا دارند. اشیاء و اجناس پشمین این ناحیه درآقچه و دیگر علاقه های حکومت کلان شبرغان بفروش میرود وبجای آن رخت و مواد خوراکی وارد میشود. قسمت جنوب وجنوب شرقی این منطقه نسبتاً مرتفع بوده سپس متدرجاًپست میشود. نهری هم در اطراف بنام نهر خانقاه دارد که از شرق به غرب جریان دارد ولی بعضی از زمین های زراعتی که در اطراف نهر و جنوب آن واقع است بعلت بلند بودن سطح آن خشک و لم یزرع مانده از نهر مذکور استفاده نمیکنند. کشت للمی در مواقع سیلاب و بارندگی ها تا اندازه ای صورت میگیرد، نظر بقلت آب در اینجا باغهای مشجر وجود نداشته فقط در قریه ٔ خانقاه و بیش کپه ٔ سرخ بعضی باغهای انگور و در برخی قریه ها درخت زردآلو و به و شفتالو و توت پیدا میشود. در غرب علاقه ٔ این منطقه بسبب نبودن کوه و تماس بریگستان اندخوی هوا در تابستان گرم و خشک و در زمستان سرد است. ضخامت برف بروی سطح اراضی بعضی اوقات به 45 سانتی متر میرسد و اکثر سالها بدون باریدن برف سپری میگردد. محصول مهم زراعتی و فالیزی آن عبارت است از خربوزه، تربوزه، کنجد و ماش که بطور للمی بعمل می آید. خربوزه ٔ للمی اینجا که در موسم سنبله و میزان میرسد از حیث شیرینی و لطافت شهرت دارد، در سالهایی که بر اثر عدم برف محصولات للمی بعمل نمی آید مردم بمشکلات مالی دچار میشوند و مواضع للمی کاری خود را ترک کرده بدیگر جا نقل مکان مینمایند. گندم، جو، جواری سفید (یکنوع جواری ترکمنی)، ماش، زغر، لوبیا، نخود، عدس و مشنگ نیز در بعضی جاها زرع و تربیت شده و بقدر کفاف اهالی آنجا بعمل می آید. حیوانات اهلی آن: اسب، اشتر، گاو، گوسفند، خر و سگ است. اسب های اینجا عادی بوده آنقدر قابل وصف نیستند اما یکنوع سگهای بزرگ و قوی که بنام سگهای رمه ای یاد شده برای محافظه ٔ رمه های گوسفند نگاهداشته میشود که اکثر با گرگ و پلنگ مقابله و جنگ میکنند. برای پیاده و سوارهایی که در گرد و نواحی رمه تردد میکنند خطرناک میباشند. حیوانات اهلی و وحشی آن از قبیل مرغ خانگی و بعضی فیل، مرغ، نیله زاغ، ساج و غچی است. آب ایستاده ای که به کول گدک مشهور است در 11000 گزی این منطقه واقع است و مرغ آبی و ماهی زیادی دارد که بعضی از اهالی بشکار آن میپردازند. در این منطقه کوه وجودندارد اما چندین تپه ٔ کوچک بنام بانیغور در آنجا مشهور است و بطرف شرق آن چشمه ٔ علی مغل جاری میباشد اماآب آن فقط قابل شرب نبوده بمصرف آبیاری نیز میرسد. صحراهای وسیع و ریگزارها بسمت جنوب آن واقع است و مشهور آن به اسم قوروغ شاهمزاد، دشت علی مغل، چشمه ٔ گزدار اوگم سای، قراول تپه و جرقاق یاد میشود. از این جمله فقط دشت علی مغل آبیاری شده دیگر آن بایر و غیرمزروع است. یکباب مکتب ابتدائی در علاقه داری خانقاه تأسیس و اطفال آنجا تحت تعلیم و تربیت قرار گرفته اند. یک مسجد و یک مسجد جامع تاریخی تقریباً در 3 هزارگزی جنوب مشرق علاقه داری واقع و علاقه داری خانقاه تیمناً بهمین اسم نامیده میشود. این مسجد خیلی بزرگ است و دارای چهل باب حجره میباشد که در آن طلاب بصورت خصوصی به اخذ تعالیم دینی اشتغال دارند، بنای این مسجد تاریخی را به سید شاه محمد بلخی مشهور به شیخ آق که در سال 1011 هَ. ق. عصر سلطان حسین بایقرا میزیسته نسبت میدهند. مقبره ٔ شیخ مذکور هم با قبور جمعی از اولادش درحصه ٔ شمالی مسجد مذکور واقع شده است. بقراری که میگویند یکعده از سلاله ٔ شیخ آق موصوف اکنون هم در قریه ٔخانقاه سکونت دارند و هکذا در قرب و جوار این مسجد آثار مخروبه ٔ عماراتی که در سابق دهکده های آبادی بوده و بمرور ایام منهدم گردیده نیز بنظر میرسد. در قریه ٔ خانقاه عده ای از سادات که سلسله ٔ نسبشان به شیخ عبدالقادر جیلانی میرسد در نزدیکی مسجد خانقاه آقجه سکونت اختیار نموده اند. نهر خانقاه که بمصرف آبیاری اراضی زراعتی آنجا میرسد از حصه ٔ شرق یعنی از دریای بلخ منبع گرفته و سپس بقریه ٔ چکش بند داخل میشود. در قسمت جنوب شرقی آن بمسافت صدمتر بندآب مهمی است که 8 متر ارتفاع و 25 متر طول و 4 متر عرض دارد و در عصر امیر عبدالرحمان خان آباد شده، و قریه ٔ مذکور به اسم این بند یاد میشود و از علاقه داری تخمیناً 4 هزارگز فاصله دارد. از بندآب مذکور سه نهر بزرگ منشعب میگردد، نهری که بطرف شمال جریان دارد بنام نهر باجگیر و یا نهر مردیان، نهری که بجانب شمال غرب جاری است به اسم نهر یا دریای آقچه و هکذا نهری که بسمت غرب میرودبنام نهر خانقاه موسوم میباشد. با این همه این منطقه کم آب بوده تنها در قریه ٔ خانقاه آب مورد ضرورت را توسط ارت به اصطلاح آنجا جغرو ناوه های چوبی بمزارع میرسانند. در قریه ٔ خانقاه با این همه قلت آب پنبه و تنباکو زرع میشود و تنباکوی اینجا خیلی معروف است و به هرجا برای فروش برده میشود. (از قاموس جغرافیای افغانستان ج 2 با حفظ بعضی از اصطلاحات فارسی افغانی).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) قریه ٔ کوچکی است در پسنتبون کوت میمنه و مردم آن از قوم ازبک و بعضی هم از سادات بوده و بزبان ازبکی تکلم میکنند.در اینجا تقریباً 50 خانه ٔ آباد است و زراعت آن للمی است. گندم و خربوزه و تربزه در آنجا حاصل خوب میدهد. حاصلات سردرختی آن انگور، توت، انار، به، ناک و انجیر است. کدو هم نشو و نمای خوب میکند و به آن جا شهرت بسزائی دارد، انگور، ناک و به را بدون اینکه تغییری در آن پیدا شود تا ماه ثور حفاظت میکنند. حیوانات اهلی آن گاو، گوسفند، اسب و مرکب میباشد مرکب را زین کرده مانند اسب سواری استعمال میکنند. اسب را برای سواری و بزکشی بکار می برند. در اینجا یک مسجد جامع آباد است که در آن نمازهای جمعه خوانده میشود قبل ازاینکه عمارتی برای مکتب رسمی پسنتبون کوت بنا شود شاگردان مکتب در همین جا تحصیل میکردند. زمین آن برفگیری کم دارد، هرقدر برفباری کند به مجردی که هوا صاف و آفتاب نمایان شود اثری از برف دیده نمیشود، چون خاک زمین آن للمی است، سالی که باران زیاد میبارد، از سبب اینکه دانه های گندم در وقت کاه گل کردن با کاه در گل بام مخلوط میشود، در بامها گندم سبز میروید و در آخر خوشه گرفته و پخته شده مردم گندم را از بامهای خود درو و جمع میکنند و وقتی که گندمهای سبز در بامها میباشد، بعضی گلهای سرخ نیز در بین آنها بطور خودرو میروید و زیبائی و نمایش گندمها را دوبالا ساخته منظره ٔ خوبی بروی کار می آورد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2 با حفظ بعضی از اصطلاحات فارسی افغانی).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) قریه ای است بفاصله ٔ 9500 گزی در جنوب شرق قریه ٔ شوربلاق در علاقه داری درجه ٔ 3 چهارکنت مربوط بحکومت درجه ٔ 2 نهر شاهی ولایت مزارشریف، موقعیت آن بین خط 67 درجه و 8 دقیقه و 48 ثانیه ٔ طول البلد شرقی وخط 36 درجه و 26 دقیقه و 48 ثانیه ٔ طول البلد شمالی واقع میباشد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) قریه ای است بفاصله ٔ 31 هزارگزی در جنوب غرب تکزار نزدیک دره ٔ جوی بوری در علاقه ٔ حکومت درجه ٔ اول سنگ چارک مربوط بحکومت کلان شبرغان ولایت مزارشریف و بین خط 66 درجه و 7 دقیقه و 36 ثانیه ٔ طول البلد شرقی و خط 35 درجه و 53 دقیقه و 13 ثانیه ٔ عرض البلد شمالی قرار دارد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است بفاصله ٔ 24500 گزی در جنوب غرب مرکز حکومت کلان تالقان مربوط بولایت قطغن بین خط 69 درجه و 17 دقیقه و 57 ثانیه ٔ طول البلد شرقی و خط 36 درجه و 33 دقیقه ٔ عرض البلد شمالی قرار دارد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان خانمرود بخش هریس شهرستان اهر. واقع در 8 هزارگزی جنوب هریس و 23500 گزی شوسه ٔ تبریز به اهر. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای معتدل و دارای 239 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند.آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است. اهالی بزراعت و گله داری اشتغال دارند و فرش نیز میبافند.راه ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان کوهپایه ٔ بخش بردسکن شهرستان کاشمر. واقع در 44 هزارگزی شمال خاوری بردسکن و سر راه مالرو عمومی ریوش. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای مناطق گرمسیری دارای 224 تن سکنه که شیعی مذهب و فارسی زبانند. این ده از قنات مشروب میشود و محصولاتش غلات و عناب و ابریشم می باشد. اهالی بکشاورزی گذران میکنند و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان رشخوار بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه واقع در هفت هزارگزی جنوب خاوری رشخوار سر راه شوسه ٔ عمومی رشخوار به سلامی.ناحیه ای است واقع در دامنه ٔ کوه با آب و هوای مناطق گرمسیری. دارای 133 تن سکنه که شیعی و حنفی مذهب و فارسی زبانند. این ده از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات است و اهالی بزراعت و مالداری گذران میکنند. راه اتومبیل رو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان شرامین بخش دهخوارقان شهرستان تبریز. واقع در 20 هزارگزی جنوب باختری دهخوارقان در مسیر ارابه رو دهخوارقان به تبریز. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب وهوای معتدل و دارای 925 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب آنجا از چشمه و قنات و محصولات آن غلات و گردو است. اهالی بشغل زراعت و گله داری اشتغال دارند و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (معرب، اِ مرکب) مکان بودن مشایخ و درویشان. معرب «خانگاه » و مرکب از «خانه » و «گاه » است. نظیر: «منزلگاه » و «مجلس گاه » فارسیان بسکون «نون » نیز استعمال کنند. (از غیاث اللغات) (آنندراج). خانه ای که درویشان و مشایخ در آن بسر برده عبادت کنند. صومعه. عبادتگاه. (ناظم الاطباء). محل اقامت درویشان و صوفیان. (فرهنگ نظام). منزل یا محل اجتماع صوفیان. رباط. تکیه. ج، خوانق، خانقاهات:
خاطر من بگه نظم سخن
خانقاهی است پر از پیر و مرید.
سوزنی.
مرا گریز ز خانه بخانقاه بود
چو طفل کاو سوی مادر گریزد از بر باب.
خاقانی.
هرکس بکاشان رسیده و یا شکل و مبانی خیرات و مجاری صدقات و خانقاه و مخازن کتب و آن اخایر ذخایر و قماطر و نفایس سفاین و غرایب رغایب و اعلاق اوراق که آنجایگاه جمع است مشاهده کرده... داند که علو همت او را در ابواب خیر و تحصیل علم و اهتمام به انواع هنرها تا چه حد است. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 ص 13).
صاحب سفر کدام راه است
سفره اش بکدام خانقاه است.
نظامی.
صوفیی در خانقاه از ره رسید
مرکب خود برد و در آخر کشید.
مولوی.
صوفیی می گشت در دور افق
تا شبی در خانقاهی شد قنق.
مولوی.
سعدی تو نه مرد خانقاهی
من چون تو قلندری ندیدم.
سعدی (طیبات).
سعدی حدیث مستی وفریاد عاشقی
دیگر مکن که عیب بود خانقاه را.
سعدی.
صاحبدلی ز مدرسه آمد بخانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را.
سعدی (گلستان).
محمد کردعلی تاریخ خانقاه را چنین ذکر می کند: خانقاه کلمه ٔ فارسی است و اصل آن را خونگاه دانسته اند؛ یعنی جایی که سلطان در آنجا طعام می خورد. امروز اطلاق خانقاه بزوایای صوفی میشود که تا قبل از قرن ششم هجری قمری وجود نداشته اند. نخستین خدیوی که در مصر خانقاه کرد سلطان صلاح الدین یوسف بود. او علاوه بر ساختن خانقاه رزق معلومی برای سالکین راه حق ترتیب کرد. (قول سیوطی). مقریزی را عقیده بر این است که: خوانق از مستحدثات عالم اسلامند و از حدود قرن چهارم هجری قمری بوجود آمده اند. می گویند: اول کس که خانقاه را برای عبادت بپا کرد زیدبن صوحان بن صره بود چه او رجالی از اهل بصره را دید که بی تجارت و زراعت و درآمد معین تن بعبادت حق داده و با آرام خیال بپرستش محبوب ازلی مشغولند. چون او اینان را چنین فارغ بال یافت خانه ای برای مسکن ومطعم و مشرب و ملبسی برای زندگی آنها ایجاد کرد. روایت است که: نخستین خانقاه در اسلام زاویه ای بود که در رمله ٔ بیت المقدس کرده بودند و امیر نصاری در زمان استیلاء بر دیار قدس آن را بنا کرده بود. زیرا او طایفه ای از صوفیان را دید که با الفت خاص در طریقت خود همگامی می کنند او جویای این الفت و صحبت و اخوت خاصه شد آنان گفتند: الفت و صحبت حق راه و رسم ماست. پس او برای آنان زاویه ای ساخت که تا با خیال راحت بعبادت پردازند در کتاب تاج آمده: معاویه همیشه به اطرافیان و عمال خود و نیز به زیاد در عراق دستور میداد که ابن سبیل و فقراء و ذوی الحاجه را دریابید و خود او نیز در هر روز چهل مائده می ساخت و بین وجوه لشکریان شام قسمت می کرد. (از خطط الشام محمد کردعلی ج 5 ص 133). عزالدین علی کاشانی آرد:
در اساس خانقاه و فایده ٔ آن:هر چند بنای خانقاه و اختصاص آن بمحل مساکنت و اجتماع متصوفه، رسمی محدث است از جمله ٔ مستحسنات صوفیان، ولیکن خانقاه را با صفه یی که مسکن فقرای صحابه بود در روزگار رسول (ص) مشابهتی و نسبتی هست چه صفه مقامی بود در مدینه محل سکون و اجتماع فقرای اصحاب رسول علیه الصلوه و السلام هر که او را مسکنی نبودی در آنجا اقامت نمودی. و اگر کسی بمدینه آمدی و آشنایی نداشتی که بدو فرودآید بصفه نزول کردی. چنانکه از طلحه روایت است که «کان الرجل اذا قدم المدینه و کان له بها عریف ینزل علی عریفه فأن لم یکن له بها عریف نزل الصفه و کنت فی من نزل الصفه». و هیچ شک نیست که بنای خانقاه بر صفتی که اصل وضع اوست زینتی است از زینتهای ملت اسلام و اختلالی که در این روزگار بسبب اندراس علوم و انطماس رسوم صوفیان بدین قاعده متطرق گشته است، در صحت اصل وضع و فایده ٔ آن قادح نبود.
فواید تأسیس خانقاه: در تأسیس بنای خانقاه چند فایده هست. یکی آنکه محل نزول و سکون طایفه ای بود از فقرا که ایشان را سکنی و مأوایی دیگر نباشد. و همچنانکه هر کس را خانه و منزلی هست، خانقاه منزل و خانه ٔ ایشان است. دوم آنکه بسبب مساکنت در وی، متصوفه را با یکدیگر اجتماع و صحبت بیشتر دست دهد، و در عموم احوال از عبادات و مؤاکلات و مجالسات و محاورات با هم مجتمع و متفق باشند و بظاهر و باطن با یکدیگر متحد و متقابل. و بدان واسطه روابط الفت و محبت و صفا میان ایشان مؤکد گردد، و قلوب و نفوس و ارواح و اشباحشان از پرتو انوار یکدیگر متعاکس و مقتبس شوند و از برکت جمعیت ظاهر و باطن و آثار صلوات و دعوات ایشان، عکس بر چهره ٔ روزگار نزدیکان و دوران تابد، و نوازل بلا و عذاب از ایشان مندفع گردد. چنانکه در خبر است از رسول (ص): اًن اﷲ تعالی لیدفع بالمسلم الصالح عن ماءه من اهل بیته و من جیرانه البلاء. و همچنین در خبر است که: «اًن اﷲ لیصلح بصلاح الرجل ولده و ولد ولده و اهل دویرته و دویرات حوله ولایزالون فی حفظ اﷲ مادام فیهم ». و بعضی از حکماء گفته اند ارتفاع الاصوات فی بیوت العبادات بحسن النیات وصفاء الطویات یحل ماعقدته الافلاک الدایرات. فایده ٔ سوم آنکه بسبب اتحاد مسکن و اطلاع بر احوال هم رقیب یکدیگر باشند و نظر هر یک قیدی بود بر دیگری تا در میدان مخالفات و مساهلات مسترسل نشود و پیوسته متیقظ و متحفظ بود و در رعایت تهذیب اخلاق و اعمال و اقوال و افعال غایت جهد مبذول دارد و بر عیوب و هفوات یکدیگر تنبیه و اعلام کنند:
کأن ّ رقیباً منک یرعی خواطری
و آخر یرعی ناظری و لسانی.
در بیان رسوم اهل خانقاه و خصایص ایشان: بدان که اهل خانقاه دو طایفه باشند. مسافران و مقیمان. اما رسم صوفیان در سفر آن است که چون بخانقاهی قصد نزول دارند جهد کنند تا پیش از عصر بمنزل رسند. و اگر در راه بعذری متخلف شوند ووقت عصر درآید، آن شب بمسجد یا گوشه ٔ دیگر نزول کنند و روز دیگر بوقت ارتفاع آفتاب قصد خانقاه کنند. و چون در خانقاه روند اول تحیت مقام را دو رکعت بگزارند پس سلام کنند و بمعانقت و مصافحت با حاضران مبادرت نمایند. و سنت آن است که از جهت مقیمان به حق القدوم عراضه ای از طعام یا غیر آن در میان آرند. و بکلام مسابقت ننمایند و سخن تا نپرسند نگویند، و سه روز از خانقاه بقصد مهمی که دارند از زیارت احیاء و اموات بیرون نروند تا هیأت باطن از تغییرات عوارض سفر بقرار خود بازآید و جمع گردد و مستعد لقاء مشایخ و اخوان شوند. چه استیفاء حظ خیر از صحبت، بنور جمعیت باطن میسر گردد. از بهر آنک نور کلام و سمع بقدر نورانیت دل تواند بود و چون از خانقاه بقصدی که دارند بیرون خواهند رفت بی اجازت مقدم اهل خانقاه بر خروج اقدام ننماید. و همچنین در همه چیز بموافقت رأی و استصواب و اجازت او شروع کنند. و چون سه روز بگذرد اگر نیت اقامت دارند و در اوقات ایشان مجال بطانت بود خدمتی که بدان قیام نمایند طلب دارند. و اگر اوقاتشان مشغول عبادت بود «فکفی بالعباده شغلاً» و اما مقیمان خانقاه باید که مقدم مسافران را بترحیب و اعزاز تلقی نمایند و بتودد و طاقت وجه بدیشان تقرب کنند. و خادم باید که سبک طعامی پیش آورد و با ایشان تازه روی و خوش سخن بود. و اگر مسافری بخانقاه رسد که به مراسم صوفیه مترسم نبود بنظر حقارت و عدم مبالات در او ننگرند و او رااز خانقاه اخراج نکنند و بازنزنند. چه بسیار از اولیاء و صلحاء که از رسوم این جماعت خالی باشند پس اگرایشان را بمکروهی ایذاء رسانند، ممکن که باطن ایشان از آن مشوش و متألم شود و اثر ضرر آن بدین و دنیای موذی لاحق شود و بهترین اخلاق رفق و مداراست با مردم و درشت خویی قولاً و فعلاً نتیجه ٔ نفس خبیث است. اگر کسی بخانقاه رسد و معلوم شود که صلاحیت مقام ندارد، او را بوجه لطف و حسن کلام بعد از تقدیم طعام بازگردانند. (مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود قاشانی صص 153- 156).
- خانقاه نشین، آنکه در خانقاه نشیند. مجازاً بر صوفی و درویش اطلاق کنند.

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان ایجرود بخش حومه ٔ شهرستان زنجان. واقع در 48 هزارگزی جنوب باختری زنجان و 2 هزارگزی راه مالرو عمومی. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای مناطق سردسیری دارای 508 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب آنجا از چشمه و رودخانه ٔ ایجرود میباشد. محصول آن غلات و انگور و میوه و شغل اهالی زراعت و گلیم و جاجیم بافی است. راه مالرو و نام دیگر این ده خانگه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان کندوان بخش ترک شهرستان میانه. واقع در 8 هزارگزی شمال بخش و 40هزارگزی شوسه ٔ میانه ٔ تبریز. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل. دارای 390 تن سکنه است که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات و عدس و بزرک و نخود است. اهالی بزراعت و گله داری اشتغال دارند و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان اسالم بخش مرکزی شهرستان طوالش. واقع در 11 هزارگزی جنوب خاوری هشت پر و 2 هزارگزی دریا و خاور شوسه ٔ بندر انزلی به آستارا. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای معتدل و مرطوب و مالاریایی. سکنه ٔ آنجا 100 تن که شیعی و سنی مذهبند و بزبان طالشی و فارسی تکلم می کنند. آب این ده از رودخانه ٔ محلی و محصول عمده ٔ آن برنج و شغل اهالی زراعت و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان بیات بخش نوبران شهرستان ساوه. واقع در 22 هزارگزی شمال باختر نوبران و سر راه عمومی مالرو نوبران به رزن. ناحیه ای است سردسیری و دارای 308 تن سکنه که مذهب آنها شیعه و زبانشان ترکی و فارسی است. آب این ده از قنات و زهاب رود محلی و محصول آن غلات آبی و دیمی و انگور است. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد ولی ماشین هم می توان به آنجا برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل. واقع در 26 هزارگزی شمال خاوری اردبیل و 2 هزارگزی شوسه ٔ اردبیل آستارا. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل. دارای 2416 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب آنجا از رودخانه ٔ خانقاه وچشمه و محصولات آن غلات است. اهالی بزراعت و گله داری اشتغال دارند و راه مالرو است. این ناحیه از دو محل نزدیک بهم تشکیل یافته یکی خانقاه بالا و دیگر خانقاه پایین. سکنه ٔ خانقاه پایین 153 تن است و در آنجا معدن آهک وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

خانقاه. [ن َ/ ن ِ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان حسن آباد بخش حومه ٔ شهرستان سنندج. واقع در 5 هزارگزی جنوب سنندج. دارای 45 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان هناجو بخش بناب شهرستان مراغه، واقع در 13 هزارگزی جنوب خاوری بناب و 5 هزارگزی خاور شوسه ٔ میاندوآب و مراغه. ناحیه ای است واقع در جلگه کنار رودخانه با آب و هوای معتدل ولی مالاریایی. سکنه ٔ آنجا 535 تن که شیعی مذهب و ترک زبانند. از رودخانه ٔ صوفی وچاه مشروب میشود و محصولش غلات و کشمش و بادام و زردآلو میباشد. اهالی به زراعت و جاجیم بافی اشتغال دارند و راه مالرو است. از راه ارابه رو مراغه میتوان اتومبیل به آنجا برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

خانقاه.[ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان فرورق بخش حومه ٔ شهرستان خوی. واقع در 18 هزارگزی شمال باختری خوی و 8 هزارگزی باختری شوسه ٔ خوی به ماکو. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل ولی مالاریایی. دارای 483 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب این دهکده از چشمه سار و محصولات غلات و کرچک و زردآلو میباشد. اهالی به زراعت و گله داری و جاجیم بافی اشتغال دارند، راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان هیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل. واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری اردبیل مسیر شوسه ٔ بلقاباد اردبیل. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و دارای 417 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است. اهالی بزراعت و گله داری اشتغال دارند و راه شوسه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) از بلوکات ناحیه ٔ راست پی در سوادکوه مازندران در شمال دوآب است. (از سفرنامه ٔ استرآباد و مازندران رابینو بخش انگلیسی صص 42- 115).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان اورامان لهون بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج. واقع در سه هزارگزی جنوب باختری پاوه و دو هزارگزی خاور راه اتومبیل رو پاوه به روانسر. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 750 تن سکنه که سنی مذهبند، و بزبان کردی و فارسی تکلم می کنند. از رودخانه ٔ شمشیر و چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و انواع میوه ها و لبنیات و عسل است. اهالی بکشاورزی و گله داری و مکاری اشتغال دارند. راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. واقع در19 هزارگزی شمال خاوری دیزگران و 6 هزارگزی کیونان.ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 585 تن سکنه که سنی مذهبند و بزبان کردی و فارسی تکلم میکنند. این ده از چشمه و زه و رودخانه ٔ محلی مشروب میشود. محصولاتش غلات و حبوبات و لبنیات و توتون و قلمستان است و اهالی بکشاورزی گذران میکنند. از صنایع دستی زنان قالیچه، جاجیم و گلیم بافی و راه مالرو میباشد، در تابستان از طریق سنقر بسنجاب اتومبیل میتوان برد. این ده در سه محل بفاصله ٔ 2 الی 4 هزارگزی واقع است و به علیا وسطی و سفلی مشهور می باشد. سکنه ٔ علیا 110 تن ووسطی 260 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش حومه ٔ شهرستان سنندج. واقع در 26 هزارگزی جنوب باختری سنندج و 2 هزارگزی جنوب باختری درویشان. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 160 تن سکنه که سنی مذهب اند و به زبان کردی تکلم میکنند. این ده از چشمه مشروب میشود و محصولاتش غلات ولبنیات است. اهالی بزراعت و گله داری گذران میکنند. راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان اورامان بخش زراب شهرستان سنندج. واقع در یک هزارگزی شمال زراب و سر راه اتومبیل رو مریوان به زراب. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل. دارای 50 تن سکنه که سنی مذهب و کردزبانند.این ده از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات، لبنیات وتوتون است. اهالی بکشاورزی و گله داری اشتغال دارند راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

خانقاه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است بفاصله ٔ 23000 گزی در جنوب مرکز حکومت درجه ٔ 2 خان آباد مربوط بحکومت کلان قندز ولایت قطغن، بین خط 69 درجه و 10 دقیقه و 3 ثانیه ٔ طول البلد شرقی وخط 36 درجه و 30 دقیقه ٔ عرض البلد شمالی قرار دارد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2).

فرهنگ معین

خانه، سرا، محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند و رسوم و آداب تصوف را اجرا نمایند. [خوانش: [معر.] (اِمر.)]

فرهنگ عمید

بنایی برای عبادت، ریاضت، اجتماع، سماع، و زندگی درویشان و صوفیان،

حل جدول

سردم

عبادتگاه درویشان

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

خانگاه

مترادف و متضاد زبان فارسی

خانقه، خانگاه، عبادتگاه صوفیان، رباط، تکیه، لنگر، عبادتگاه، بتخانه، دیر، صومعه، عبادتخانه، کلیسا، کنشت، کنیسه، معبد

فرهنگ فارسی هوشیار

مکان بودن مشایخ و درویشان، جهت عبادت، صومعه، محل اقامت درویشان و صوفیان

فرهنگ فارسی آزاد

خانِقاه، عبادتگاه و محل تجمع دراویش و صوفیها،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری