معنی غیه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

غیه. [ی َ / ی ِ] (اِ) فریاد و صداو آواز بسیار بلند. (از برهان قاطع) (از آنندراج). غیو. غو. (برهان قاطع). فریاد برای کمک و یاری و استعانت. (ناظم الاطباء). خروش. رجوع به غو و غیو شود.

فرهنگ معین

(یِ) (اِ.) فریاد، جیغ و داد.

فرهنگ عمید

فریاد، بانگ و آواز بلند،
* غیه برداشتن: (مصدر لازم) [قدیمی] =* غیه کشیدن
* غیه زدن: (مصدر لازم) [قدیمی] =* غیه کشیدن
* غیه ‌کشیدن: (مصدر لازم) بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن،

حل جدول

فریاد و هلهله.

فریاد، هلهله

مترادف و متضاد زبان فارسی

داد، فریاد، غریو، غیو، قیه

گویش مازندرانی

فریاد کردن، گریه ی دسته جمعی

فرهنگ فارسی هوشیار

فریاد، بانگ و صدای بلند

فرهنگ عوامانه

فریاد و هلهله را گویند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری