معنی زندانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(~.) (ص نسب.) کسی که در محبس باشد.

فرهنگ عمید

کسی که در زندان به ‌سر می‌برد، محبوس،

حل جدول

مسجون

سجین

محبوس

مترادف و متضاد زبان فارسی

اسیر، بازداشت، بندی، توقیف، حبس، دربند، شهربند، گرفتار، محبوس

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) کسی که در محبس باشد آنکه در زندان و از آزادی محروم است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر