معنی انباشتن به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Accumulate, Agglomerate, Amass, Bank, Bunch, Garner, Gather, Hoard, Mound, Pack, Pile, Stack, Stock, Stockpile, Store

فارسی به عربی

تل، جمع، کتله، کدس، کنز، ماده، معظم، ملء

فارسی به ایتالیایی

accumulare

فارسی به آلمانی

Ausfüllen, Bekleiden, Besetzen, Erfüllen, Füllen

پیشنهادات کاربران

آغستن

آکنیدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر