معنی گرفتاری‌ به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Busyness, Captivity, Corners, Doubt, Embroilment, Encumbrance, Entanglement, Hitch, Hot Water, Involution, Involvement, Jam, Knot, Load, Matter, Nuisance, Pass, Pickle, Plight, Pressure, Problem, Question, Rush, Scrape, Slavery, Snag, Strait, Tangle, Thorn, Tie-Up, Trouble, Woe

فارسی به عربی

اسر، تامین، تدخل، تشابک، زمجره، عقبه، عمل، ماء آسن، ورطه، اِرتباک

فارسی به آلمانی

Festmachen, Haken (m), Problem (n), Ruck (m), Rücken

پیشنهادات کاربران

بلا

هچل-اسارت-مشکلات-

پابندی-بامس

هچل

مشغله

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر