معنی محلی‌ به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Civic, Folk, Local, Native, Nonstandard, Parish-Pump, Parochial, Regional, Somewhere, Vernacular

فارسی به عربی

سکنی، محلی، مواطن

فارسی به ایتالیایی

locale

regionale

فارسی به آلمانی

Einheimische, Lokal, Örtlich, Vorortzug, Angeboren, Eingeboren, Eingeborene (m), Gebürtig, Heimatlich

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر