معنی کراتین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کراتین. [ک َ / ک َرْ را] (اِ) عنکبوت. کراتن. (فرهنگ فارسی معین): مثل آنان که بدون خدای دوستان و معبودان گیرند از اصنام چون مثل کراتین است. (تفسیر ابوالفتوح از فرهنگ فارسی معین). رجوع به عنکبوت و کراتن شود.

حل جدول

ماده پروتئینی مو و شاخ

فرهنگ فارسی هوشیار

انگلیسی از یونانی به آرش شاخ شاخین (اسم) عنکبوت: } مثل آنان که بدون خدای دوستان و معبودان گیرند از اصنام چون مثل کراتین است. . . ‎{ (تفسیر ابوالفتوح)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر