معنی ملحقات در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ملحقات. [م ُ ح َ](ع اِ) ج ِ ملحقه، تأنیث ملحق.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ملحق شود. || مأخوذ از تازی، مضافات و ضمیمه ها. || شهرهایی که از دشمن گرفته و آنها را ضمیمه ٔ مملکت خود کرده باشند.(ناظم الاطباء). || آنچه پس از تمام شدن بر کتاب درافزایند.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

فرهنگ معین

(مُ حَ) [ع.] (اِمف.) جِ ملحقه، اضافه شده ها، ضمیمه ها.

حل جدول

توابع

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پیوست ها

مترادف و متضاد زبان فارسی

پیوست‌ها، ضمایم، منضمات

فرهنگ فارسی هوشیار

ضمیمه ها، آنچه پس از اتمام شدن بر کتاب بیافزایند

فرهنگ فارسی آزاد

مُلحَقات، جمع ملحق، امور یا تاسیسات وابسته،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر