معنی درندگان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

درندگان. [دَ رَ / دَ رْ رَ دَ / دِ] (اِ) ج ِ درنده. سباع. (یادداشت مرحوم دهخدا). ددان. ددگان:
پری و پلنگ انجمن کرد و شیر
ز درّندگان گرگ و ببر دلیر...
ز هرّای درّندگان چنگ دیو
شده سست بر چشم گیهان خدیو.
فردوسی.
از بیم درندگان خونخوار
با صحبت او نداشت کس کار.
نظامی.
دِهن، درختی که بدان درندگان کشته شوند. مِجْدار؛ چیزی که در زراعت نصب کنند تا درندگان نیایند. (منتهی الارب). و رجوع به درنده شود.

حل جدول

وحوش

بهایم

اسباع

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر