معنی بدعهد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

بدعهد. [ب َ ع َ] (ص مرکب) دروغگو و پیمان شکن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به بدعهدی و عهد شود.

فرهنگ عمید

پیمان‌شکن، بدپیمان،

حل جدول

پیمان‌شکن

پیمان شکن

مترادف و متضاد زبان فارسی

بدپیمان، پیمان‌شکن، سست‌پیمان، عهدگسل،
(متضاد) سخت‌پیمان، وفادار

فرهنگ فارسی هوشیار

پیمان شکن، بدپیمان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر