معنی احضار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

احضار. [اِ] (ع مص) حاضر آوردن. (منتهی الارب). حاضر کردن. (تاج المصادر) (زوزنی). فراخواندن. بخواندن. || دویدن اسب. (منتهی الارب) (تاج المصادر). دویدن اسب و آهو و غیره.

فرهنگ معین

حاضر آوردن، فراخواندن، به حضور خواستن. [خوانش: (اِ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ عمید

حاضر کردن،
به حضور خواستن، فراخواندن،
* احضار ارواح: فراخواندن روح‌های مردگان به‌وسیلۀ کسانی که مدعی هستند می‌توانند روح شخص مرده را حاضر کنند و از او پرسش‌هایی کنند،

حل جدول

به حضور طلبیدن کسی، فراخواندن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فراخوانی، فراخوان، خواندن

مترادف و متضاد زبان فارسی

جلب، دعوت، طلبیدن، فراخوانی

فرهنگ فارسی هوشیار

فراخواندن

فرهنگ فارسی آزاد

اِحْضار، بحضور خواستن، حاضر کردن، فراخواندن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر