معنی آتل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آتل. [ت ِ] (اِخ) نام رودیست بس بزرگ که از کوههای آس و بلغار خیزد و بدریای خزر ریزد. گویند که از آن رود بزرگتر در جهان نیست چنانکه بیش از هفتاد نهر از آن جداشود، اسب از هیچیک به آسانی گذر نیابد:
گر سوی قندز مژگان نرسد آتل اشک
ره قندز سوی آتل بخزر بگشایید.
خاقانی.
فرهنگهای فارسی آنچه درباره ٔ آتل نوشته اند خلاصه اش این است که ذکر شد. و صاحب حدودالعالم در چند جا اسم از این رود میبرد و نیز آن را نام شهری بر ساحل همین رود میداند: آتل رودی است بر شمال غوز. (حدودالعالم). نام رودی است که در ناحیت خزران بر میان شهری که نیز آتل نامیده می شود گذرد. (حدودالعالم). آتل رودی است در جنوب کیماک. (حدود العالم). آتل نام شهری است از ناحیت خزران که رودی موسوم به همین نام از میان وی گذرد و قصبه ٔ خزران است و مستقر پادشاه است و او را طرخان خاقان خوانند و از فرزندان انسانست (کذا) و اندر نیمه ٔ مغربی نشیند از این شهر، و این نیمه باره ای دارد. و اندر این نیمه ٔ دیگر مسلمانان و بت پرستانند و این پادشاه را هفت حاکم است اندر این شهر از هفت دین مختلف بهر ساعتی. چون داوری بزرگتر افتد از پادشاه دستوری خواهند یا آگه کنند بحکم آن داوری. (حدودالعالم). و دیگر رود ارتشت هم از این کوه [از آن کوه که اندر حد میان کیماک است و خرخیز] گشاید آبی است بزرگ و سیاه لیکن خوردنی است و شیرین است و اندر میانه ٔ غوز وکیماک برود تا به ده جوبین رسد از کیماک آنگه اندر رود آتل افتد. و دیگر رود آتل که هم از این کوه گشاید از شمال اَرْتَش رودی است عظیم و فراخ و اندر میانه ٔ کیماکیان همی رود تا به ده جوبین رسد آنگه اندر حد میان غوز و کیماک همی رود روی بمغرب کرده تا بر بلغار بگذرد آنگه عطف کند و سوی جنوب اندر بجناک ترک وبرطاس بگذرد و اندر میانه ٔ شهر آتل از حد خزران برود آنگه بدریای خزران افتد. (حدودالعالم). و دیگر بیابانی است مشرق وی بر حدود مرو بگذرد تا بجیحون رسد جنوب وی بر حدود باورد و نسا و فراو و دهستان و دریای خزران بگذرد تا بحدود آتل و مغرب وی رود آتل است و شمال او رود جیحون است و دریای خوارزم و حدود غوز تابحد بلغار و این بیابان را بیابان خوارزم و غوز خوانند. (حدودالعالم). ناحیت غوز ناحیتی است مشرق وی بیابان غوز و شهرهای ماوراءالنهر و جنوب بعضی هم از این بیابان و دیگر دریای خزران است و مغرب و شمال او رود آتل است (حدودالعالم). یغسویام سو، ناحیتی دیگر است از کیماک میان رود آتل و میان رود ارتش و مردمانی بیشتر با نعمت و کاری ساخته تر دارند. (حدودالعالم). ناحیت خزران ناحیتی است مشرق وی دیواری است میان کوه و دریا و دیگر دریاست و بعضی از رود آتل و جنوب وی سریر است و مغربش کوه است و شمالش یراذاس است و نندز. (حدودالعالم). بعض از جغرافیانویسان معاصر آتل را رود ولگا دانند و نیز محتمل است اورال باشد، واﷲ اعلم.

فرهنگ معین

(تِ) [فر.] (اِ.) ابزاری برای ثابت نگه داشتن اندام شکسته بدن.

فرهنگ عمید

هر نوع وسیلۀ محکم که برای ثابت نگه‌داشتن عضو آسیب‌دیده،

حل جدول

تخته شکسته‌بندی

تخته شکسته بندی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر